فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

Metropia

متروپیا (2009)

نویسنده(مشترک)و کارگردان : طارق صالح

محصول سوئد،دانمارک،نروژ و فنلاند ؛ 86 دقیقه

سال 2024،منابع انرژی و حیاتی در زمین به شدت کاهش یافته و کشورهای اروپایی تبدیل به دولتی واحد شده اند که همگی توسط متروهای زیرزمینی به هم متصلند..

فیلم و داستانش را میتوان نسخه ای جدید از 1984 جرج اورول دانست.منتها به هیچ وجه به حد و اندازه های فضاسازی و شخصیت پردازی آن اثر نمی رسد.حتی به مبانی اولیه نظام فکری و سرمایه داری حکومت متروپیا هم اشاره ای نمی شود.به هر حال مشخص است فیلمساز به آنچه که در ذهن داشته دست پیدا نکرده و فیلمی که قرار بوده تنهایی انسان و از بین رفتن آزادی های شخصی را همگام با پیشرفت علم و تکنولوژی روایت کند به اثری مغشوش و گذرا تبدیل شده است.


ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB


خارج از متن :

متوقف شدن بازیهای خوب و ماندگار بهروز وثوقی پس از انقلاب مایه حسرت دوستداران فیلم و سینما در طی این سالها بوده؛بارها شنیده بودم که بهروز فیلمهایی درجه چند رو در آمریکا بازی کرده اما هیچوقت نمیدونستم در فیلمی به نام ابولهول به کارگردانی فرانکلین شافنر بازی کرده.البته فیلم اصلاً اثر مهمی نیست اما همینکه بهروز در فیلم کسی بازی کرده که خالق آثاری همچون پاپیون و سیاره میمونهاست خودش غنیمته..

برای دیدن چند عکس از بهروز در این فیلم و البته خوندن مطلبی مفصل،می تونید به اینجا یعنی وبلاگ احسان خوشبخت منتقد باسواد مجله فیلم مراجعه کنید.

نفوذی

نفوذی (1387)

کارگردان : احمد کاوری

فریدون کیانفر(امیر جعفری) به همراه دیگر اسیران ایرانی از عراق وارد کشور می شوند.او به اتهام جاسوسی مورد بارجویی قرار می گیرد..

حالا فیلمنامتون مزخرفه هیچ،حداقل یه عکاس خوب ببرین سرصحنه بتونه دو تا تصویر به دردبخور ثبت کنه..

ارزشگذاری فیلم:

Waltz with Bashir

والس با بشیر (2008)

نویسنده و کارگردان : آری فولمن

90 دقیقه ؛ محصول اسرائیل،فرانسه،آلمان،آمریکا..

یک کارگردان اسرائیلی در پی مصاحبه با کسانی است که در کشتار 1982 لبنان شرکت داشته اند،او قصد دارد با این کار خاطرات فراموش شده خود را از آن اتفاقات دوباره احیا کند..

مرجانه ساتراپی(پرسپولیس) جایی گفته انیمیشن یک ژانر نیست بلکه یک مدیوم است؛شاید این صحبت را به خاطر حضور شخصیت کودک در فیلم پرسپولیس زیاد جدی نگیریم اما در این انیمیشن تلخ سیاسی دیگر برای کودکان هیچ جایی نیست.

از نقاط ضعف فیلم میتوان به طولانی شدن مصاحبه ها و بعضاً تکراری شدن مضمون آنها اشاره کرد؛اما در عوض فیلم پر است از سکانسهای به یاد ماندنی مانند دختر عریان و غول پیکری که در رویا سرباز اسرائیلی را به دریا می برد یا سکانس والس تیرانداز.

آغاز و پایان فیلم هم از نقاط قوت آن است،تیتراژ فیلم که موازی با صحنه هجوم سگها در خیابان است بسیار دیدنی از کار درآمده و در پایان هم که ناگهان از انیمیشن وارد دنیای ساکت و عریان رئال شده و آن کشتار فجیع را می بینیم دچار حس و حالی می شویم که خارج شدن از آن سخت است..


تصورش را بکنید جدا از اینکه فیلم نامزد نخل طلای کن و همچنین نامزد بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان شده در خود اسرائیل هم اکثر جوایز مهم سینمایی آنجا را گرفته،آن هم با این لحن که حرفش از انتقاد هم گذشته..

- والس با بشیر اولین انیمیشنی است که نامزد اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان شده.

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB


ترجمه نقد ای.او.اسکات بر این فیلم

Up in the Air

بالا در آسمان (2009)

کارگردان : جیسون ریتمن

رایان بینگهام(جرج کلونی) مامور اخراج کردن کارمندان یک شرکت بسیار بزرگ است،او تمام طول سال را در مسافرت هواپیمایی می گذراند و به شکل حضوری خبر اخراج کارمندان در شهرها و ایالتهای مختلف را به اطلاع آنها می رساند.تنها هدف رایان رسیدن به رکورد 10میلیون مایل مسافرت هوایی است تا اینکه با ورود یک دختر جوان و ایده های جدید او،شرکت تصمیم می گیرد کارمندانش را به صورت ارتباط ویدیویی اخراج کند..


-خیلی از کارمندانی که در فیلم اخراج می شوند بازیگر نیستند بلکه افراد واقعی هستند که اخیراً اخراج شده بودند،در واقع گروه فیلمسازی اطلاعیه ساخت یک مستند درباره بحران اقتصادی می دهد و از کسانی که به تازگی اخراج شده اند دعوت می کند روبروی دوربین بنشینند.در فیلم هم کسانی که بازیگر نیستند و افراد واقعی هستند را در یک نمای واحد و در گفتگوی مستقیم با جرج کلونی و همکارش نمی بینیم.

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB


ترجمه ای از نقد جیمز براندینلی بر این فیلم

The Nightmare Before Christmas

کابوس قبل از کریسمس (1993)

کارگردان : هنری سلیک ؛ بر اساس داستانی از تیم برتون

جک اسکلینگتون قهرمان همیشگی شهر هالووین است،او در میان تمامی چهره های ترسناک شهر هر سال عنوان ترسناکترین را از آن خود می کند اما دیگر خود جک هم از این وضع خسته شده تا اینکه یک شب به طور اتفاقی وارد شهر کریسمس می شود. جک که مدهوش و شیفته زیباییهای شهر کریسمس شده تصمیم می گیرد با کمک دیگر افراد شهر هالووین، برای کریسمس سال بعد و شاد کردن بچه ها آماده شوند..

داستانی شیرین و ساده؛شخصیتهای دوست داشتنی،تازه و جذاب؛ و بلاخره موسیقی و ترانه هایی که در لابه لای حوادث فیلم مخاطب را سرشار از شوق و شعف می کنند.

دیگر چه انتظاری می توان از یک انیمیشن موزیکال داشت..

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

13

13 (2010)

نویسنده(مشترک) و کارگردان : جلا بابلوانی

جک جوان برقکاریست که به علت هزینه مداوای پدر،خانواده او شدیدا به پول احتیاج دارند؛جک تصادفاً یک روز که در خانه یکی از مشتریانش مشغول به کار است متوجه می شود که بوسیله یک نامه مشکوک،کار پردرآمدی به صاحبخانه پیشنهاد شده،صاحبخانه به علت تزریق مواد می میرد و جک با برداشتن نامه به سوی کاری خطرناک و نامعلوم پیش می رود..

نقائص فیلمنامه کم نیستند،پسر جوانی که دنشجوی سال آخر برق است ناگهان وارد کاری می شود که اصلاً ماهیتش معلوم نیست؛شخصیتی که میکی رورک بازی می کند به شدت اضافی است و انگار فقط برای جا دادن یک بازیگر مشهور به زور داخل فیلم چپانده شده است؛به طور خیلی عجیب در پایان فیلم پلیس حرف جک را قبول می کند و حتی زحمت آن را به یکی از مامورینش نمیدهد که با یک تعقیب ساده شاهد پست کردن پولها توسط جک باشد و .. اما در کنار اینها داستان آنقدر کشش و جذابیت داشت که تا پایان تعقیبش کرد،پایانی که به نسبت سایر قسمتهای فیلم،از کیفیت بالاتری برخوردار است..

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB


خارج از متن :

یک مدرس دانشگاه به نام حجت الاسلام محمودی در برنامه نشانی پخش شده از شبکه 4 ایراداتی در مورد سینما داشته اند که این نقل قول کوتاه از ایشان به عنوان اولین خارج از متن تقدیم می شود:

"البته بسیاری از سینماگران ایرانی حال و حوصله مطالعه ندارند، ضمن آنکه حوزه علمیه نیز چندان به مساله سینما نپرداخته است..  وجود 6 هزار حدیث درباره امام عصر (عج) می تواند یک منبع عظیم را در اختیار سینماگران ایرانی قرار دهد." (منبع)

The Banishment

تبعید (2007)

کارگردان : آندری زیاگینتسف

محصول روسیه،150 دقیقه

الکساندر و ورا به همراه دو فرزندشان به خانه ای واقع در حومه شهر می روند ورا که کمی پریشان به نظر می رسد به الکساندر می گوید حامله است اما بچه مال الکساندر نیست..

ساختار فیلم بی شباهت به فیلمهای تارکوفسکی نیست؛حرکات بسیار آهسته دوربین در نزدیک شدن یا دور شدن از سوژه،انسانهای تنها و درمانده،روابط عاطفی سرد و همان ریتم کند.فیلم در به تصویر کشیدن چنین فضایی موفق بوده منتها نکته اصلی در موضوعیست که بار اصلی درام را بر عهده دارد،یعنی حامله بودن ورا که به گفته خودش بچه متعلق به شوهرش نیست.پس از این لحظه همه چیز وامدار این اعتراف است و هر اتفاقی هم که می افتد در ارتباط با این موضوعست.اما در پایان و پس از اینکه ورا با سقط جنین جانش را از دست می دهد تماشاگر به همراه الکساندر متوجه می شوند خیانتی در کار نبوده و ورا با نوعی یأس فلسفی و یا همچنین چیزی چنین حرفی را زده! به عبارتی مخاطب سرکار بوده.

شاید هیچوقت چنین فیلمی ندیده بودم که این همه فرم و ساختار زیبایی داشته باشد اما فیلمنامه چنین مشکل اساسی بزرگ و عجیبی داشته باشد.در تمام این مدت بازیهای ورا و حس و حال او نشان از ندامت یا ناراحتی وجدان او داشت اما در پایان متوجه می شویم تمام این صحنه ها،سکانسها و نماها پوچ و توخالی بوده اند..

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB


نوشته ای مفصل درباره فیلم

Legend of the Guardians: The Owls of Ga'Hoole

کارگردان: زاک اشنایدر

دو بچه جغد توسط گروهی از جغدها ربوده می شوند،ربایندگان با تشکیل گروهی خاص از جغدها قصد فرمانروایی بر تمامی گونه ها را دارند..

ارزشگذاری فیلم:

Snatch

قاپ زنی (2000)

نویسنده و کارگردان : گای ریچی

چند نفر برگزار کننده مسابقات بوکس،چند نفر سیاهپوست،یک دلال اسلحه،یک مشتزن کولی و.. بر سر به دست آوردن یک الماس چهل و چند قیراطی بر سر و کله هم می زنند.

قاپ زنی را هم باید مثل شرلوک هلمز ریچی تماشا کرد یا فرقی ندارد هلمز را باید مثل قاپ زنی دید؛هر دو جذابند و از ریتم خوب و مناسبی استفاده می کنند.اکشن و شوخی در هم تنیده شده اند و هیچکدام بر دیگری ارجحیت ندارد.جلوه های تصویری بازیگوشانه و غیر معمول هم برای شاداب نگه داشتن فیلم به حد کافی وجود دارد..

اما سوال اینجاست که یک داستان شلوغ و پر از شخصیت اینچنینی چقدر در ذهن تماشاگر توان ماندگاری دارد؟،پرسشی که در مورد هلمز ریچی هم میتوان تکرار کرد..

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

شازده احتجاب

شازده احتجاب (1353)

نویسنده:هوشنگ گلشیری،بهمن فرمان آرا ؛ کارگردان:بهمن فرمان آرا

شازده احتجاب(جمشید مشایخی) از بازماندگان منزوی و سالخورده قاجار است که در آخرین روزهای عمرش خاطرات گذشته را مرور می کند..

مهمترین ویژگی فیلم شازده احتجاب حرکت در طول زمان است بدون آنکه از شیوه های فلش بک به صورت کلاسیک و مرسوم استفاده کند.حال خراب روحی و مغزی شازده و نزدیکی او به مرگ این فلاش بک ها را تبدیل به نوعی جریان سیال ذهن می کند،مساله ای که در آن سالها حرکتی جسورانه به شمار می رفت (هرچند احتمالاً این نکته کلیدی،وامدار رمان خوب گلشیری می باشد)

از دیگر نقاط قوت فیلم باید به بازی های بسیار خوب فیلم اشاره کرد،بازی مشایخی در نقش شازده پیر با آن چهره بی جان و به آخر خط رسیده در کنار چهره جوانترش که سرشار از غرور و خودخواهییست بسیار باورپذیر از کار در آمده.ولی الله شیراندامی،فخری خوروش و حسین کسبیان هم در این فیلم یکی از بهترین نقشهای کارنامه شان را ایفا کرده اند..

نعمت حقیقی و حسین کسبیان در پشت صحنه فیلم

ارزشگذاری فیلم:


یادداشتی بر فیلم شازده احتجاب،نوشته شهناز مرادی