سلام دوستان
این وبلاگ رسماً به کار خودش پایان داد.
حیف شد اما دیگه فایده ای نداشت.
خوشحالم حداقل چند دوست خوب از طریق این وبلاگ پیدا کردم.
می تونید در فیسبوک منو با پروفایل و پیج زیر داشته باشید،مفتخر و خوشحال میشم..
PROFILE:hadi fakhraeeyan
PAGE: photo.film
سلام
حیف شد...
من این وبلاگو دوس داشتم
خیلی ممنون
شما لطف دارید..
سلام به دوست نادیده ام
از اینکه دیدم وبلاگ را تعطیل کرده ای، غمگین شدم. اگر یادت باشد با وبلاگ تو شروع کردم و به خاطر کمک هایت در اوایل کار وبلاگ من، از تو تشکر می کنم. امیدوارم در زندگیت موفق باشی و البته امیدوارم که دست از ناامیدی برداری و وبلاگت را دوباره راه بیندازی.
دامون
سلام دوست عزیز
خواهش می کنم،من که کمک چندانی نتونستم بکنم
ناامید نیستم اما خوب حس کردم ،بگذریم
یه هر حال ممنون از اظهار لطفت
من هم برات آرزوی موفقیت می کنم..
ای بابا .. چرا ؟؟؟!!! تازه پیدات کرده بودما ....
سلام هادی جان
نمی دونم حست دقیقن چی بود که ازش گذشتی
ولی درک می کنم چون گاهی خودم هم مبتلا میشم
...
من گاهی به همون خانم چاقه ای که سیمور گلاس توی" فرانی و زویی" معرفی کرد فکر می کنم...
یه کم به اون فکر کن
خوندیش؟
اگه نخوندی یه نگاهی بکن بهش
اگه خوندی به خانوم چاقه فکر کن
سلام هادی عزیز
میدونم شاید هیچ وقت این پیام رو نخونی که البته دونستن این موضوع کمی احساسم رو غریب میکنه دنبال چیزی در اینترنت میگشتم شاید دنبال خاطره ایی از گذشته که به صحفه تو بر خوردم و حالم کمی دگرگون شده فکر کن در حال جسنجو در جنگل تاریک و ترسناکی باشی یهو چشمت بخوره به یک خونه متروکه و ساکت که رو میز کنار کاناپه چند عدد دست نوشته هست احساس غریبی دارم مخصوصا وقتی نامه خداحافظی صاحب خونه رو ببینی کاش شماره تلفن میذاشتی لااقال ، خیلی دوست دارم بیشتر باهات اشنا بشم باز هم به این صحفه سر میزنم
یا علی مدد