فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

Psycho

روانی (1960)

کارگردان : آلفرد هیچکاک

ماریون(جنت لی) زن جوانیست که برای کمک به معشوق بدهکارش مقدار زیادی پول را می دزدد او شب هنگام در حالی که از جاده اصلی خارج شده وارد هتلی دورافتاده و خلوت می شود..

روانی آخرین فیلم سیاه و سفید هیچکاک و جزء معروفترین آثار اوست.فیلم داستان دختر خوب و مهربانی را روایت می کند که در یک اشتباه کوچک از جاده درستکاری(و همزمان از جاده اصلی منتهی به شهر فایرویل)خارج می شود و زمانی تصمیم می گیرد به مسیر درست برگردد که دیگر دیر شده.

از نکات مثبت فیلم می توان به غافلگیری و شوک بزرگی که در پی قتل ماریون به وجود می آید اشاره کرد.بر اساس قانون قدیمی و نانوشته ای که می گفت اگر قهرمان فیلم کشته شود فیلم تمام می شود تماشاگر اصلاً انتظار چنین حادثه ای را ندارد اما خوب اینجا شخصیتی که در طول 47 دقیقه از آغاز فیلم در تمامی لحظات فیلم وجود دارد ناگهان به قتل می رسد و چنین کاری احتیاج به جسارت و شهامت زیادی دارد.

بازی آنتونی پرکینز هم احتیاج به تعریف ندارد او نقش یک آدم روان پریش که ظاهری عادی را دارد به خوبی ایفا می کند.او همچنان که از تمسک به اغراق و ادا در آوردن اجتناب می کند به وقتش هم لکنت زبان شاهکاری را از خود به نمایش می گذارد.

از نکات ضعف فیلم هم می توان به صحنه های چاقو زدن اشاره کرد که در هر دو مرتبه به نظر من چندان خوب پرداخت نشده اند،صحنه ای که چاقو بر بدن ماریون وارد می شود و صحنه ای که کارآگاه از پله ها پایین می افتد اصلاً در حد و اندازه های این فیلم نیستند.کلاً هیچکاک در این گونه صحنه ها چندان استعداد ندارد و شاید هم علاقه ای ندارد این گونه صحنه ها زیاد طبیعی به نظر برسند مشابه این مورد را در فیلم "سایه یک شک " و در صحنه کلیدی پرت شدن از قطار می توان مشاهده کرد.

- بهترین دوست یه پسر مادرشه


ارزش گذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

آرامش در حضور دیگران

آرامش در حضور دیگران (1349)

نویسنده و کارگردان : ناصر تقوایی ، بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی

ملیحه و منیژه دو خواهر مجرد هستند که با کلفتشان زندگی می کنند تا اینکه پدرشان به اتفاق همسر جدیدش برای زندگی از روستا به شهر و نزد آن دو می آید..

مدتها بود نام این فیلم را به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران و طلایه داران موج نوی سینمای ایران در دوران قبل از انقلاب شنیده بودم تا اینکه یک نسخه بی کیفیت از فیلم به دستم رسید.شاید یه بار دیگه تعریف و تمجیدهای مثبت بسیار از یک فیلم باعث شد توقعم از فیلم خیلی زیاد بشه و در نهایت با اثری روبرو شدم که ناامیدم کرد.ارزشهای فیلم مسلماً با متر و معیار آن زمان و در قیاس با فیلمهای به شدت فیلمفارسی آن دوران به چشم می آیند و گرنه در صورت فرض مواجهه با یک اثر بدون شناسنامه(اعم از تاریخ تولید و فضای غالب بر سینماها)،با فیلمی متوسط (البته خوشبینانه) روبرو هستیم.صحنه های معاشقه فیلم به طرز عجیبی غیرواقعی و مصنوعی نشان می دهند و توی ذوق می زنند،حتی فضای آن مهمانی شبانه هم چندان ملموس نیست.

در هر صورت ناصر تقوایی هیچگاه فیلمساز محبوبم نبوده اما به خاطر اینکه توجه و اهمیت زیادی برای اقتباس قائل است و به عنوان یک کارگردان سعی دارد بهتر کارگردانی کند تا اینکه خودش دست به قلم شود برایم قابل احترام است.

ارزش گذاری فیلم:

Touch of Evil

نشانی از شر (1958)

نویسنده(مشترک) و کارگردان : اورسن ولز

مایک وارگاس(چارلتون هستن) و کاپیتان هانک(اورسن ولز) هر دو مامور قانون هستند اما مایک جوان و اهل مکزیک است و هانک پلیس آمریکایی سالخورده و معروفیست که روشهای خاص خودش را برای محکوم کردن متهمین دارد؛آنها در یک پرونده بمب گذاری در شهری مرزی ،روبروی هم قرار می گیرند..

اولین سکانس فیلم به تنهایی در حد یک شاهکار است،دستی را می بینیم که یک بمب ساعتی را داخل یک ماشین قرار می دهد و از طرف دیگر یک مرد و زن می آیند و سوار ماشین می شوند و راه می افتند ؛در خیابان چندین مرتبه اتومبیل حاوی بمب به افراد مختلف از جمله چند پلیس و مایک وارگاس و همسرش(جنت لی) نزدیک می شود و از آنها فاصله می گیرد.اضظراب و تعلیق همین سکانس به اندازه یک فیلم کامل هیچکاک است و از طرفی این سکانس طولانی و پر حرکت و سرشار از میزانسن های شلوغ هیچ کاتی ندارد تا اینکه اتومبیل منفجر می شود.(البته کاتی که در پایان این صحنه به اتومبیل منفجر شده می خورد کمی توی ذوق می زند،اتومبیل هنوز تازه منفجر شده و در آسمان است اما مشخص است که قبلاً سوخته و اوراق شده..)

کاپیتان هانک : یالا آیندم رو برام بخون

زن فالگیر : تو دیگه چیزی به دست نمیاری

- منظورت چیه؟

- تو قبلاً تمام آیندت را استفاده کردی ، چرا نمیری خونه؟


ارزش گذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

هیچ

هیچ (1388)

نویسنده(مشترک) و کارگردان : عبدالرضا کاهانی

نادر سیاه دره(مهدی هاشمی) مرد آسمان جلیست که به خاطر فعالیت غیرعادی یکی از غده هایش به طرز وحشتناکی غذا می خورد..

اولین نکته اینکه اگر آن بخش بندی نگاه اول و نگاه دوم را از فیلم حذف کنیم چه اتفاقی می افتد؟ اصلاً این دو چه تاثیری در روایت فیلم دارند.شاید این تقسیم بندی نگاه اول و نگاه دوم کمکی برای انتقال راحتتر پیام اخلاقی فیلم باشد.پیام اخلاقی کلاً چیز بدی نیست اما اگر بخواهیم آن را گل درشت کنیم به اثر هنری آسیب رسانده ایم و اینجا به نظر من چنین اتفاقی افتاده است.

چیزی که در این فیلم بالاتر از حد استاندارد سینمای ایران دیده می شود طراحی صحنه و لباس است.اینجا جزء معدود مواردی است که می توان طرز پوشش واقعی یک خانواده متوسط رو به پایین ایرانی را به خوبی مشاهده کرد.همچنین نمونه خوبی از تاثیر طراحی صحنه و لباس مناسب در شخصیت پردازی را هم می توان دید؛شخصیتهای نسبتاً زیاد فیلم همگی قابل قبول و باور پذیر از کار در آمده اند که در کنار دیالوگها،چهره پردازی و  بازیهای مناسب،طراحی لباس هم تاثیر زیادی در این ملموس بودن شخصیتها دارد.

- خوب چ هات مشکل داره دیگه،بگو بچه

- بچه

- بچه بیاد نونشو با خودش میاره،بگو

- بچه بیاد نونشو با خودش میاره


ارزش گذاری فیلم:

L'appartement

آپارتمان (1996)

نویسنده و کارگردان : گیلس میمونی

مکس (وینسنت کسل) برای یک سفر کاری عازم ژاپن است اما در آخرین ساعات ردی از عشق قدیمی اش،لیزا(مونیکا بلوچی) پیدا می کند..

این هم از آن فیلمهایی بود که توفیق اجباری باعث ملاقاتش شد؛سفارش خرید آپارتمان بیلی وایلدر را داده بودم اما با این فیلم فرانسوی روبرو شدم.عجیب اینکه چنین فیلمی با وجود موفقیت نسبی در جذب مخاطب عام و خاص، تنها فیلم کارگردانش تا به امروز باقی مانده.کارگردانی و تدوین فیلم شسته رفته و قابل قبول است،این را از همان اوایل فیلم که دوربین به اتاقک تلفن با آن شیشه مشجرش نزدیک می شود و تصویر مبهمی(که این مبهم در ادامه فیلم بسیار تعیین کننده است) را در قاب می گیرد میتوان فهمید.فیلمنامه هم با وجود نقاط تقاطع روایت - از دید شخصیتهای مختلف - قابل توجه است.تنها می ماند بحث اتفاق در فیلم که انگار تمام پایه و اساس پیشبرد داستان فیلم بر روی آن است.البته کاربرد اتفاق به خودی خود نمی تواند ضعف محسوب شود اما در صحنه هایی مانند آنجا که مکس و لیزا در چند قدمی هم به صورت معجزه آسایی و با چرخش های چندباره صورت به این سو و آن سو همدیگر را نمی بینند چه می توان گفت غیر از اینکه کارگردان شورش را در آورده و خواسته با روشی مستعمل حسابی تماشاگر را به هیجان بیاورد..


قبلش باید ازم می پرسیدی،شماره پام سی و نه..


ارزش گذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

Rear Window

پنجره پشتی (1989)

کارگردان : آلفرد هیچکاک

جف (جیمز استیوارت) خبرنگاریست که به علت شکستگی پا مدتی خانه نشین شده،او تمام روز در کنار پنجره پشتی آپارتمانش می نشیند و رفتار همسایگانش را نظاره می کند..

نکات مثبت : از مهمترین نکات مثبت فیلم،فیلمبرداری آن است؛در تمام طول فیلم تماشاگر به همراه جف در داخل آپارتمان زندانی است و تنها راه ارتباط با دنیای بیرون همان پنجره پشتی است.جف از پنجره به بیرون نگاه می کند و مخاطب از دریچه دوربین شاهد شخصیت های ساکن در ساختمانهای اطراف است.

فضای فیلمنامه هم به خوبی با سکون و آرامش و حتی روزمرگی و کسالت  شروع می شود و کم کم اوج می گیرد فقط من گاهی با گره گشایی و پایان فیلمهای هیچکاک مشکل دارم که اینجا هم این مسئله کمی خودش را نشان می دهد اما قابل چشم پوشی است.

من می تونم بوی دردسر رو تو همین آپارتمان هم حس کنم.اول اینکه شما داری پاتو می خارونی،بعدش هم اینکه داری از پنجره بیرون رو دید می زنی.به چیزهایی نگاه می کنی که نباید نگاه کنی،دردسر..


ارزش گذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

Sex, Lies, and Videotape

سکس،دروغ و نوار ویدئو (1989)

نویسنده و کارگردان : استیون سودربرگ

جان و همسرش آن زندگی سرد و بی روحی را دارند(جان با خواهر همسرش- سینتیا – رابطه دارد)؛گراهام (دوست قدیمی جان که مدتهاست همدیگر را ندیده اند) برای اقامت به شهر آنها می آید،او درباره روابط جنسی تحقیق می کند و تعداد زیادی نوار ویدئویی دارد که حاوی مصاحبه هایی با افراد مختلف در این زمینه است..

می گویند اولین فیلم یک فیلمساز جاییست که او کوله بار ایده ها و خلاقیتهایش را در آن خالی می کند در حالی که اینجا در اولین فیلم سینمایی استیون سودربرگ (البته او چند کار کوتاه و مستند هم قبل از این داشته) چیزی که شاهدش نیستیم خلاقیت و نوآوری است.فیلم اگر هم حرفی برای گفتن داشته باشد فقط در مضمون روانشناسانه آن است و گرنه ،نه داستان جذاب و خوبی دارد و نه ساختار بصری و سینمایی که تماشاگر را سر کیف بیاورد.البته آکادمی اسکار و جشنواره کن نظری غیر از این داشته اند.

جان به عنوان یک مرد پشت میز نشین مرفه بی وفا و هوسباز پا را از کلیشه فراتر نمی گذارد،همینطور سینتیا،آن و حتی جان هم شخصیتهایی هستند که اثر ماندگاری در ذهن ندارند و به زودی فراموش می شوند مانند خود فیلم..

ارزش گذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

Take The Money And Run

پول را بردار و فرار کن(1969)

نویسنده(مشترک) و کارگردان : وودی آلن

ویرجیل(وودی آلن) یکی از معروفترین،با سابقه ترین و در عین حال بی دست و پا ترین دزدان تاریخ است..

فیلم ترکیبی از ژانر کمدی و فانتزی است.خلاقیت در این فیلم حرف اول را می زند،شیوه خاصی که وودی آلن برای روایت برگزیده بارزترین وجه نوآوری و خلاقیت فیلم است.یک راوی که هیچگاه دیده نمی شود با لحنی جدی- به مثابه فیلمهای مستند زندگی نامه ای- روایت را شروع می کند و درباره خانه ای  که صحبت می کند که ویرجیل در آن به دنیا آمده و عکسهایی از کودکی ویرجیل نیز مشاهده می شود.در ادامه هم مصاحبه هایی را شاهد هستیم که مصاحبه شوندگان رو به دوربین درباره ویرجیل صحبت می کنند؛معلم مدرسه،مربی موسیقی،روانشناس،همبند زندان و از همه مهمتر پدر و مادر ویرجیل که برای شناخته نشدن جلوی در و همسایه با گریم عجیب و مضحکی جلوی دوربین حاضر شده اند.باقی فیلم هم داستانکهاییست از زندگی ویرجیل که همیشه با بلاهت و سادگی اش دزدی می کند،دستگیر می شود، از زندان فرار می کند و حتی عاشق می شود.

فیلم شاید انتقادی باشد از جامعه ای که فردی ساده و منزوی را به یک تبهکار تبدیل می کند.دو تنبیه برای شیطنتها و دزدیهای ویرجیل در فیلم شاهد هستیم یکی زندانی کردن او و دیگری خرد کردن عینک ویرجیل زیر پا.اولی چاره اش فرار از زندان است که ویرجیل با بلاهت تمام گاه در آن موفق می شود و گاهی هم یک باران بی موقع اسلحه صابونی اش را تبدیل به کف می کند(اینها نشان می دهد به هر حال ویرجیل در برابر این تنبیه جامعه تسلیم نمی شود) اما تنبیه دوم (له کردن عینک) که از کودکی شروع می شود( و شاید نمادی از تحقیر و خرد کردن شخصیت ویرجیل باشد) تاثیر متفاوتی بر روی ویرجیل دارد به طوری که در صحنه ای شاهد هستیم ویرجیل هراسان در مقابل دو پلیس خودش پیش دستی می کند و با له کردن عینکش،خودش را تنبیه می کند.

انتخاب یک پایان مناسب برای فیلم یا داستان از مواردیست که تاثیر زیادی در خاطره ای که از فیلم در ذهنمان باقی می گذارد دارد از آن گذشته بسیاری از فیلمها وجود دارند که نقطه ضعف بزرگشان 2،3 دقیقه انتهایی آنهاست(نمونه اش به رنگ ارغوان یا همین پست قبلی My Blueberry..) اما یکی از نقاط قوت فیلم پول را بردار و فرار کن پایان ساده و شیرین و همجنس فضای فیلمش است : ویرجیل که در زندان و در حال مصاحبه است در دیالوگ پایانی فیلم از مصاحبه کننده می پرسد خبر نداری جدیداً قراره بارون بیاد یا نه؟ و اینجاست که می بینیم مشغول ساختن یک تفنگ دیگر از صابون است..


این نخستین فیلمی بود که وودی آلن در آن نویسنده،کارگردان و بازیگر بود.

در پایانی که آلن ابتدا برای فیلمش در نظر داشت ویرجیل در حین فرار از زندان سوراخ سوراخ می شد اما عوامل فیلم آلن را از این پایان تلخ منصرف کردند.

ارزش گذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

My Blueberry Nights

My Blueberry Nights(2007)

نویسنده(مشترک) و کارگردان : کار وای وونگ

زن جوانی که تجربه عشقی ناموفقی را پشت سر گذاشته به کار در یک رستوران مشغول می شود..

این اولین فیلم انگلیسی زبان کار وای وونگ است،چندین اثر مهم این فیلمساز هنگ کنگی مانند این فیلم نامزد نخل طلای کن شده اند و خودش هم یک بار برای فیلم Happy Together نخل طلای کارگردانی را دریافت کرده.

فیلم را می توان اثری جاده ای-رومانس دانست،اگر بخواهیم دنبال ضعف در فیلم باشیم فقط می توان آن را مقداری کم رمق و خالی از شور و هیجان و غافلگیری دانست به اضافه پایان خوش عاشقانه و نخ نما که به راحتی قابل پیش بینی بود.البته داستان فیلم و شخصیتها قابل قبول و خوب هستند،شخصیتهایی که الیزابت در طول مدت کارش در رستوران با آنها برخورد می کند(آن پلیس دائم الخمر و همسرش و ناتالی پورتمن در نقش قمارباز)و داستانهای مجزای هر کدام به خوبی باورپذیر از کار درآمده اند و این مهمترین ویژگی یک فیلم جاده ای است که قرار است در آن یک شخصیت پس از روبرو شدن با یک سری حوادث و شخصیتهای مختلف دچار یک تغییر و تحول روحی و روانی شود.هر چند این تغییر و تحول با یک پایان عامه پسند تین ایجری زیبایی فیلم را مخدوش می کند..

شخصیت آن پلیس دائم الخمر که چیپ های انجمن الکلی ها یا معتادان گمنام را به همراه داشت نقطه قوت فیلم بود،بازیگر این نقش به خوبی از چهره و رفتار یک معتاد به الکل آشنایی زدایی می کند.به گفته خودش"من قهرمان چیپ های سفید هستم"(در این انجمنها چیپ سفید به کسی داده می شود که برای یک روز اعلام پاکی کند)

ارزش گذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB