فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

The Children's Hour

ساعت کودکان (1961)

کارگردان: ویلیام وایلر

کارن(آدری هیپبرن) و مارتا دو دوست قدیمی هستند که یک مدرسه شبانه روزی دایر کرده اند؛همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه یکی از دختران شرور مدرسه تهمت بزرگی به کارن و مارتا می زند..

فیلم به دو بخش اصلی قابل تقسیم است،حد فاصل این دو بخش شامل اتفاقاتی است که شاهد آن نیستیم یعنی به دادگاه کشیده شدن اتهام وارده به کارن و مارتا،سرباز زدن عمه مارتا برای شهادت دادن به نفع آنها و بلاخره محکوم شدن کارن و مارتا. نحوه ناعادلانه محکوم شدن مارتا و کارن  و نمایش صحنه هایی اضطراب آور از جو دادگاه علیه آنها از حیث دراماتیک می توانست بسیار ارزشمند باشد اما به طرز عجیبی فیلم از تمامی این اتفاقات می گذرد،شاید دلیل آن منبع اقتباس یعنی نمایشنامه لیلیان هلمن باشد که به خاطر توجیهات مکانی و محدودیتهای تئاتری از صحنه های دادگاه گذشته است.

به هر حال با تمهیدی که فیلم در حذف بخش مهمی از داستان اتخاد کرده شاهد جهشی در فضای فیلم و شخصیتها هستیم.این تغییر ناگهانی فضا شاید به نفع فیلم هم باشد که به گمان نگارنده هست.بخش اول پر از کلیشه و اضافه گویی نشان می دهد و شاید گمان یک هپی اند هالیوودی را برایمان تداعی کند اما در بخش دوم با شخصیتهایی محدودتر و درامی درونی تر مواجه هستیم که نه تنها به شدت تاثیرگذار است بلکه پایان تلخ آن ذهن را پس از فیلم رها نمی کند..

 


- به خاطر ندارم کارگردانی فیلم خودش را بازسازی کرده باشد اما ویلیام وایلر پیشتر نسخه ای دیگر از این فیلم را در سال 1936 با نام این سه نفر ساخته بود.

- ساعت بچه ها آخرین فیلم سیاه و سفید آدری هیپبرن است.

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

Micmacs

میک مکس (2009)

نویسنده (مشترک) و کارگردان: ژان پیر ژنت

لحن شوخ و کمدی فیلم آنقدر قوی و مسلط نیست که بتوان داستان شلوغ و آشفته آن را در زیر لایه فانتزی و طنز پنهان کرد.با وجود باز بودن دست فیلمساز،شاهد استفاده چندین و چند باره از یک ویژگی نه چندان بکر مانند انعطاف پذیری دختر هستیم که نتیجه آن ناامیدی از کارگردان اثری ستایش شده مانند امیلی است..

ارزشگذاری فیلم :

لینک فیلم در IMDB

Dancer in the Dark

رقصنده در تاریکی (2000)

نویسنده و کارگردان: لارنس فن تریه

محصول اسپانیا،آرژانتین،دانمارک و .. ؛  140 دقیقه

سلما زن جوانیست که سوادی خوانندگی دارد اما در آستانه کور شدن است،او سخت کار می کند و پول جمع می کند تا حداقل بتواند چشمان پسرش را عمل کند..

به هنگام تماشای هر فیلم از فن تریه باید انتظار وقایعی عجیب داشت،سلما که اینقدر مهربان و دوست داشتنی معرفی می شود به شلیک چند گلوله به مرد همسایه(هر چند با تقاضای او) اکتفا نمی کند و با کیف سنگین فلزی چهره او را خرد و خمیر می کند.چند ثانیه پس از این خشونت که کم از فیلمهای اره ندارد فیلم وارد فاز موزیکالش می شود و سلما و مرد همسایه با هم ترانه می خوانند و در ترانه سلما از مرد عذرخواهی می کند و مرد می گوید نگران نباش تقسیر تو نبود،آن هم با لحنی به شدت احساساتی و لطیف.

اینها را می توان به حساب به هم ریختن قوانین ژانر و یا هر چیز دیگری هم گذاشت اما لحن به شدت رمانتیک و تین ایجری ترانه ها و تضاد آن با فضای تلخ و خشن فیلم به شخصه برای من اصلاً خوشایند نبود.

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB


خارج از متن :

همیشه نوشته های دکتر حمیدرضا صدر را دوست داشته ام.ایشان دکترای شهرسازی دارند،از سالها پیش در مجله فیلم مطالب عالی می نویسند و در این چند ساله هم پای ثابت کارشناسی فوتبالهای اروپایی در تلویزیون هستند.اما اشاره ام به ایشان به خاطر مطلبیست که در شماره تیر ماه مجله فیلم در ستایش پیتر فالک(2011-1927) نوشته اند.تا به حال فقط نام این بازیگر به گوشم خورده بود اما مطلب آقای صدر آنقدر غنی،زیبا و تاثیرگذار بود که مصمم شدم به دنبال تهیه چند فیلم جناب پیتر فالک و حتی سریال کلمبو بروم. آقای صدر بدون شک از عجایب هنر و رسانه این سرزمین است..