فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

دوزخ برزخ بهشت

دوزخ برزخ بهشت (1387)

فیلمنامه : بیژن میرباقری،سعید شهسواری  ؛ کارگردان: بیژن میرباقری

بیژن میرباقری و سعید شهسواری از جمله فیلمسازانی هستند که همیشه علاقه مند به پیگیری کارهایشان بوده ام.دوزخ برزخ بهشت فیلمی سه اپیزودیست که با اپیزودهای اول و دوم آن چندان ارتباط برقرار نکردم اما اپیزود بهشت که آخرین اپیزود این فیلم است جور باقی اپیزودها را به تنهایی می کشد روایتی ساده با پایانی باز همچون آسمانی در آینه..

- اکنون آینه ای را می خواهم که به روی سنگ قبرم بگذارید تا همیشه این زمین بازتابی از آسمان باشد..

ارزشگذاری فیلم:

زندگی و دیگر هیچ

زندگی و دیگر هیچ (1370)

نویسنده و کارگردان : عباس کیارستمی

سه روز پس از زلزله ویرانگر گیلان در سال 69،یکی از عوامل فیلم خانه دوست کجاست به همراه پسرش برای اطلاع از سلامتی بازیگران آن فیلم به منطقه زلزله زده می روند..

ایده فیلم خوب است، پرورش سوژه توسط کیارستمی و نمایش تبعات زلزله و در پایان رسیدن به نشانه هایی از جاری بودن زندگی همچون دغدغه تماشای فوتبال هم قابل قبول و پذیرفتنیست اما به اعتقاد من فیلم و خط داستانی آن ظرفیت 90 دقیقه را نداشت.یک فیلم کوتاه یا مستند 25 دقیقه ای به خوبی و البته با ریتم بسیار مناسبتری می توانست از عهده اطلاع گرفتن از سلامتی احمد و بابک احمدپور و شاید اطلاع گرفتن از جریان داشتن زندگی در آنجا برمی آمد..

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB


در اینجا می توانید نگاهی به مطلب جاناتان رزنبام درباره این فیلم بیندازید،عکسهای زیبایی از این فیلم در سایت رزنبام می توانید مشاهده کنید که هیچ جای دیگر پیدا نمی شود(و یا من در اینترنت پیدا نکردم).جاناتان رزنبام علاقه خاصی به سینمای ایران و به خصوص کیارستمی دارد و به فیلم زندگی و دیگر هیچ 4 ستاره (masterpiece) داده.

نفوذی

نفوذی (1387)

کارگردان : احمد کاوری

فریدون کیانفر(امیر جعفری) به همراه دیگر اسیران ایرانی از عراق وارد کشور می شوند.او به اتهام جاسوسی مورد بارجویی قرار می گیرد..

حالا فیلمنامتون مزخرفه هیچ،حداقل یه عکاس خوب ببرین سرصحنه بتونه دو تا تصویر به دردبخور ثبت کنه..

ارزشگذاری فیلم:

شازده احتجاب

شازده احتجاب (1353)

نویسنده:هوشنگ گلشیری،بهمن فرمان آرا ؛ کارگردان:بهمن فرمان آرا

شازده احتجاب(جمشید مشایخی) از بازماندگان منزوی و سالخورده قاجار است که در آخرین روزهای عمرش خاطرات گذشته را مرور می کند..

مهمترین ویژگی فیلم شازده احتجاب حرکت در طول زمان است بدون آنکه از شیوه های فلش بک به صورت کلاسیک و مرسوم استفاده کند.حال خراب روحی و مغزی شازده و نزدیکی او به مرگ این فلاش بک ها را تبدیل به نوعی جریان سیال ذهن می کند،مساله ای که در آن سالها حرکتی جسورانه به شمار می رفت (هرچند احتمالاً این نکته کلیدی،وامدار رمان خوب گلشیری می باشد)

از دیگر نقاط قوت فیلم باید به بازی های بسیار خوب فیلم اشاره کرد،بازی مشایخی در نقش شازده پیر با آن چهره بی جان و به آخر خط رسیده در کنار چهره جوانترش که سرشار از غرور و خودخواهییست بسیار باورپذیر از کار در آمده.ولی الله شیراندامی،فخری خوروش و حسین کسبیان هم در این فیلم یکی از بهترین نقشهای کارنامه شان را ایفا کرده اند..

نعمت حقیقی و حسین کسبیان در پشت صحنه فیلم

ارزشگذاری فیلم:


یادداشتی بر فیلم شازده احتجاب،نوشته شهناز مرادی

آرامش با دیازپام 10

آرامش با دیازپام 10 (1384)

تهیه کننده و کارگردان : سامان سالور

با زندگی و موسیقی : محسن نامجو ؛ مستند ،45 دقیقه

با فیلم مستند گفتگو محوری روبرو هستیم که در آن صحبتها و سوالات فیلمساز حذف شده،انگار فیلمساز خواسته جنبه مصاحبه و گفتگو را کم رنگتر کند و به جای آن با قرار دادن شخصیت اصلیش در اتفاقات روزمره بیشتر به فیلم جنبه واقع گرایی بدهد.این بخش دوم متاسفانه به ساختار فیلم آسیب وارد کرده یعنی تکلیف نوع تقابل دوربین و مخاطب با سوژه مشخص نیست.گاهی محسن نامجو مانند بقیه دوستانش(که درباره محسن می گویند) رو به دوربین نشسته و صحبت می کند و گاهی هم او را در اتفاقات روزمره مانند دوش گرفتن می بینیم.به خصوص این بخش دوش گرفتن خیلی مصنوعی و مزاحم خود را نشان می دهد،اصلاً نمی توانم علت شنیدن حرفهای نامجو را در زیر دوش بدانم.البته اولین صحنه که نامجو را زیر دوش می بینیم که زیر آواز زده خیلی دلچسب و طنزآمیز است به خصوص که درست قبل از آن پای حرفهای مادر محسن نشسته بودیم و برایمان می گفت که از نوجوانی در خانه برای خودش آواز می خوانده..

به هر حال دیدن این مستند برای دوستداران محسن نامجو خالی از لطف نیست.

 

راستی این محسن عزیز ما خیلی هم بدعکسه،هرچی تلاش کردم یه عکس خوب از محسن نامجو تو این فیلم بگیرم نتونستم..

ارزشگذاری فیلم:

جظام

جظام (1383)

تهیه کننده و کارگردان : کمال بهار

پژوهشگر: مسیح بهار ؛ تدوین: هایده صفی یاری

مستند، 39 دقیقه

نمایی نزدیک از حال و روز بیماران جذامی در "بابا باغی"،همان جایی که سالها پیش با مستند "خانه سیاه است"فروغ فرخزاد مورد توجه قرار گرفت..

عنوان فیلم در نوع خود بی نظیر است؛انگار بیماری جذام به نامش هم رحم نکرده و آن را دفرمه کرده.ایده ای که انگار سالها بعد به ذهن ایناریتو هم رسیده و بیوتیفول را از ریخت می اندازد.

کارگردان از عهده رسالت یک چنین سوژه ای به خوبی بر می آید؛دادن اطلاعات خوب و کافی،روایتی لخت و عریان از حقیقت زندگی افراد بیمار و سالم که با جذام و جذامی سرنوشتشان گره خورده و مشکلات کوچک و بزرگ آنها.با این اوصاف نیفتادن در ورطه احساسات گرایی و به بازی گرفتن عواطف مخاطب و حتی سوژه،مسئله ای ارزشمند است که فقط در اوایل فیلم جایی که آوای حزن انگیز نی را بر روی صحبتهای یکی از بیماران می شنویم رعایت نشده است.

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست            منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

ناظر روی تو صاحب نظرانند آری                           سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

ارزشگذاری فیلم:

اخراجیها 3

اخراجیها 3 (1389)

چیزی که باعث می شود بیش از همه از ده نمکی بیزارم باشم تنها بی سلیقگی و مزخرف بودن فیلمها و شخصیتهایش نیست،فیلم و کارگردان و اثر سینمایی ضعیف و بی ارزش بسیار داریم اما شاید کمترکسی به اندازه این شخص ادعای ارزشمند بودن آثارش را داشته باشد.این هم از پیامدهای مملکت ماست که بزرگان و صاحبان اندیشه باید خموش باشند و چماق به دستان دیروز،متولیان امروز هنر باشند..

ارزشگذاری فیلم: بی ارزش

لطفا مزاحم نشوید

لطفا مزاحم نشوید (1388)

نویسنده و کارگردان: محسن عبدالوهاب

اپیزود اول:بهرام(افشین هاشمی) مجری تلویزیون و همسرش روشنک(باران کوثری) دچار اختلافاتی شده اند..

اپیزود دوم:کیف اسناد و مدارک یک روحانی محضردار (هادیت هاشمی) در مترو مورد سرقت قرار می گیرد..

اپیزود سوم : پیرزن و پیرمردی تنها که به غریبه ها اعتماد ندارند مانع از ورود تعمیرکار تلویزیون(حامد بهداد) به منزل می شوند،تعمیرکاری که همسرش او را ترک کرده و به اجبار کودکی شیرخواره نیز همراه خود دارد..

عنوان بندی فیلم بر روی تصاویری از ساختمانهای شهر که به آرامی دوربین بر روی آنها حرکت می کند نقش می بندد،تمهید مستعملی که نشان از مثل "مشت نمونه خروار است" دارد و بارها مانند آن را در فیلمهایی با مضامین مشابه دیده ایم.

آنچه این اپیزودها را در ظاهر به هم پیوند می دهد روبرو شدن شخصیت اصلی اپیزود قبلی با شخصیت اصلی اپیزود بعدیست.مجری تلویزین را در کنار روحانی که منتظر تاکسی ایستاده می بینیم و از آن لحظه به بعد دیگر با مجری کاری نداریم و به دنبال روحانی می رویم تا جایی که روحانی بر روی پله ها نشسته و می خواهد روضه حضرت ابوالفضل بخواند که پیرزن وارد تصویر می شود و پس از دیالوگی کوتاه با روحانی،همراه با پیرزن،روحانی داستان را رها می کنیم.این شیوه پیوند زدن بین اپیزودها هرچند ممکن است ساده و ابتدایی به نظر برسد اما به مخاطب و دوربین هویتی پویا می بخشد؛انگار دوربین با جلب نظر موافقت مخاطب و با نشان دادن چهره ای تازه که قابلیت کنجکاوی هم دارد شخصیت و داستان قبلی را رها می کنند و در پی داستانی دیگر از هزاران داستان این شهر راه می افتند.اگر با این همین شیوه در پایان فیلم می شد بار دیگر به داستانهای قبلی سر زد شاید نتیجه زیباتر از شیوه فعلی(استفاده از فید اوت و فید این) می شد.

ضعف اصلی فیلم در اپیزود پایانی و مخصوصاً طولانی شدن پشت در ماندن تعمیرکار و بازی با اعصاب و روان مخاطب است.دیالوگهای تکراری،رفتار غیر منطقی و اعصاب خردکن در دقایقی از این اپیزود حرف اول را می زند هرچند خوشبختانه پایان اپیزود خوب و تاثیرگذار و البته تلخ از کار در آمده است.دیگر نکته مهم این اپیزود نوع نقش و کاراکتریست که برای حامد بهداد انتخاب شده،بهداد اینجا فارغ از آن شخصیتهای عصبی و به شدت برونگرا که همیشه متهم به شلوغ بازی در آنها میشد نقشی آرام که همراه با پنهان کاریست را بر دوش دارد،نقشی که به خوبی از عهده آن برآمده.

ارزشگذاری فیلم:

ورود آقایان ممنوع

ورود آقایان ممنوع (1389)

نویسنده فیلمنامه : پیمان قاسم خانی ؛ کارگردان: رامبد جوان

خانم دارابی(ویشکا آسایش) مدیر دبیرستان دخترانه ای است که تا به حال هیچ مردی پایش را آنجا نگذاشته؛خانم دارابی اصولاً رابطه خوبی با مردان ندارد اما به خاطر وضع حمل دبیر شیمی مجبور می شود اجازه بدهد یک دبیر مرد وارد آنجا شود..

در دنیای رسانه ها و اینترنت و غیره سخت است بدون پیش داوری به تماشای یک فیلم نشست.ورود آقایان ممنوع این روزها مدام مورد ستایش قرار می گیرد.این ستایش از جانب منتقدانی که به دلیل حرفه و اقتضای شغلشان مجبورند حداقل نیمی از کمدی های سخیف سینمای ایران را تماشا کنند و جایی درباره شان مطلبی بنویسند طبیعی است.در واقع ورود آقایان ممنوع در ارزشگذاری هر نمره ای هم کسب کند اصلاً قابل مقایسه با دیگر آثار کمدی این چندساله نیست.حتی فیلم سن پطرزبورگ هم که از فیلمنامه قاسم خوانی و کارگردانی افخمی سود می برد نقاط ضعف زیادی داشت.

تا به حال هیچکدام از فیلمهای جوان را به طور کامل ندیده بودم،فیلم اسپاگتی.. که هیچ توفیقی نزد مخاطبان نداشت و پسر آدم.. هم که کنجکاو بودم به تماشایش بشینم با دیدن دقایقی از بازیهای لوس بازیگرانش در رسانه اتوبوس،عطایش را به لقایش بخشیدم.اگر بخواهیم از کارگردانی خوب جوان در این فیلم یک مثال بزنیم باید به سکانس بازی والیبال اشاره کنیم.چینش فیلمنامه ای و مقدمه قبل از آن و بلاخره کارکرد آن به عنوان نقطه عطفی در رابطه خانم دارابی و دبیر شیمی را که کنار بگذاریم کارگردانی و تدوین این بخش قابل تحسین است.شخصاً تا به حال صحنه های مسابقات ورزشی حرفه ای یا آماتور در سینمای ایران را با این کیفیت خوب کارگردانی،تدوین و فیلمبرداری ندیده بودم.انتخاب نماهای مناسب،اجرای باورپذیر حرکات و ضربه ها و بلاخره صحنه نهایی تعیین کننده در هر مسابقه ورزشی-که اینجا همان شیرجه جالب عطاران بود- همه لذت خاصی به تماشای این مسابقه حیثیتی داده بودند.البته در کنار نقاط مثبت باید این نکته را هم گفت که در لحظاتی بازی دانش آموزان دختر دبیرستان کیفیت خوبی نداشت و جوان در گرفتن بازیهای خوب و دیالوگهای طبیعی چندان سخت گیری نکرده بود.بازی خوب رضا عطاران هم که احتیاج به تعریف زیادی ندارد: روان و بی نظیر

از سه ستاره ای که فیلم می گیرد حداقل نیم ستاره اش متعلق به همان اقتباس دو دقیقه ای خوب و درخشان از آهنگ پینک فلوید است.خوب است که در اداره ارزشیابی و ممیزی آدم با سواد نداریم وگر نه با سابقه ای که از اقتباس آن آهنگ در مملکت ما وجود داشت محال بود اجازه بدهند در فیلم باقی بماند..

ارزشگذاری فیلم:

برخورد خیلی نزدیک

برخورد خیلی نزدیک (1387)

نویسنده و کارگردان: اسماعیل میهن دوست

نرگس زندگی خوبی با همسرش مسعود دارد تا اینکه ناهید،دوست قدیمی نرگس،به ایران برمی گردد..

اسماعیل میهن دوست زمانی دور از نویسندگان و همکاران مجله فیلم بوده و همین برای قابل اعتنا بودن اولین فیلم سینمایی بلند او کافیست.اگر فیلم را بخواهیم با سینمای بدنه ایران مقایسه کنیم مسلماً از حد متوسط سینمای ایران بالاتر است،فیلمنامه اوج و فرودهای مناسبی دارد و بدون اینکه تماشاگر را یک ساده لوح بپندارد از جذابیتهای لازم هم برای جذب مخاطب استفاده کرده.اما نقص اصلی فیلم شخصیتهای کم رمق آن است،شخصیتهایی که هیچکدام برای مخاطب چندان مهم نمی شوند و از طرفی هیچکدام زیاد قابل درک نیستند.در کل با وجود اینکه فیلم به غیر از چند سکانس که با شوخیهای لوس دختران کمی آزار دهنده می شود،اثر قابل تحملیست اما چیز خاصی هم برای ماندگار شدن در چنته ندارد.

ارزشگذاری فیلم: