فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

Pi

پی (1998)

نویسنده (مشترک) و کارگردان: دارن آرونوفسکی

مکس ریاضیدان و نابغه ایست که می خواهد الگوی تمام قوانین طبیعت را در ریاضیات بیابد..

آرونوفسکی در ساخت اولین فیلم بلندش ریسک زیادی انجام داده است،مکس نابغه ای با سردردهای عجیب که درک او و همذات پنداری با او مشکل است.واقعاً مکس به دنبال چیست؟ می خواهد الگویی برای رقم های اعشار عدد پی کشف کند؟ می خواهد الگویی برای صعود و نزول قیمتها در بورس کشف کند؟ به دنبال آن 216 رقمیست که یهودیان اعتقاد دارند خدا را بر آنها آشکار می سازد؟ .. یا به دنبال الگوی ریاضی برای آن نوریست که در شش سالگی به اعتقاد پزشکان چشمهای او را می بایست کور می کرد اما برایش سردردها را به جا گذاشت..

رستگاری با اعداد : آنچه مکس به عنوان قوانینش به آن ایمان دارد این است که طبیعت و هرآنچه پیرامون انسان است(که خود انسان و خالق احتمالی او هم جز آنها هستند) در قالب ریاضیات و اعداد قابل رویت و درک است.پس آنچه مکس به دنبال آن است می تواند شناخت انسان،هستی، نظام طبیعت و غیره باشد؛در یک کلام مکس به دنبال معرفت است،معرفتی که به دنبالش رستگاری را دارد.نشانه هایی برای نمایش مقابله نیروهای شیطانی با رستگاری مکس هم وجود دارد،آن زن و گروهی که مدام به دنبال مکس هستند و بلاخره با او قرارداد هم می بندند می توانند نمادی از مادیات باشند که برای مدتی هم مکس را اسیر خود می کنند.دختری که در نزدیکی مکس زندگی می کند می تواند نمادی از شهوت و غریزه جنسی باشد،او بدون اینکه مکس میلی داشته باشد برایش غذا فراهم می کند و حتی می خواهد موهای ژولیده مکس را مرتب کند که با ناراحتی مکس هم همراه است،اگر به نام این دختر دقت کنیم هم نشانه ای از شیطان را در آن می بینیم:نام دختر دوی است که با اضافه کردن یک ال به انتهای آن دقیقاً دویل(شیطان) خوانده می شود.نشانه دیگر از موانع بر سر راه مکس مذهب است،دوستان یهودی مکس که به او نزدیک می شوند در نهایت او را برای رسیدن به اهداف مذهبی یا خرافی خود می خواهند.در واقع به بند کشیدن مکس توسط آنها و حتی کتک خوردن از دست آنها می تواند نشانه ای از این باشد که مذهب نیز همچون مادیات و سکس می تواند مانع رستگاری باشد..

عاقبتی خوش : پایان فیلم گویای همه چیز است،مکس با حمله به مغزش دیگر از راه اعداد و ریاضیات به دنبال رستگاری نیست،او خود را از دانسته های قبلیش تهی کرده و در پایان تنها نگاهش به حرکت برگهای درخت بالای سرش است..

آخرین سوالی که دخترک با ماشین حسابش از مکس می پرسد هم جالب است،همان سوالی که در پایانش صدای دخترک فید می شود و از دریچه نگاه مکس شاهد حرکت سحرانگیز برگهای درخت هستیم؛ نتیجه تقسیم 748 بر 238 چند می شود؟ جوابی که دیگر نمی شنویم این است : 3.14

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ق.ظ

خیلی نوشته ی خوبی بود پی دی !
شاید یکی از بهترین نوشته هات تو این وبلاگ

فِیث فولی یورز
پی اِی

لطف داری پسرعمه باوفا
خوشحالم کردی

علیرضا آقاابراهیمی شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:31 ب.ظ http://ak.persianblog.ir

70 روزی بود که فیلم ده نمکی در دو سینمای بیرجند جاخوش کرده بود که خوشبختانه بعد از دو ماه و اندی از پرده پایین آمد و من 10 روز پیش فیلم فرهادی را دیدم تا برای اولین بار در سال جاری- اما خیلی دیر- به سینما بروم.
آپم با نقد جدایی نادر از سیمین.

میله بدون پرچم یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ق.ظ

سلام
جالب بود
پریروز فیلم لیه تاریکی رو دیدم یاد شما افتادم

ما هم هر وقت کتاب می بینیم یاد شما میفتیم..

ناجورهای فیلتر شده چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ق.ظ http://www.Najoorha.blogspot.com

پی رو سالها پیش دیدم .
حالا اونقدر دور شده که دیگه تصویرش تو ذهنم مبهم شده .
شاید روزی دوباره دیدمش و برات نوشتم .

ارادتمندت : ناجور

ما بیشتر ارادتمندیم رفیق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد