Blowup(1966)
نویسنده(مشترک) و کارگردان : میکل آنجلو آنتونیونی
توماس، عکاس مدل به طور اتفاقی چند عکس از رابطه پنهانی یک زن و مرد در گوشه ای از یک پارک می گیرد و پس از اصرار زن برای پس دادن نگاتیو عکس ها،یک نگاتیو دیگر به زن می دهد.توماس وقتی عکس ها را ظاهر می کند با بزرگ نمایی عکس ها( که مترادف با اصطلاح blowup است) متوجه نکات مشکوکی میشود که با پیگیری آنها پی به یک قتل می برد.
جایی از فیلم، توماس را - وقتی هنوز آن عکس های داخل پارک را نگرفته – در منزل دوست نقاشش می بینیم که نقاشی های عجیبی می کشد.مرد نقاش می گوید گاهی خودش هم درک درستی از آنچه کشیده ندارد و بعدها پی به نکاتی در اثرش،خودش یا دیگران،می برند.مثل اینکه یک کارآگاه سرنخی را کشف کند..
به هنگام تماشای فیلم این معنی به ذهنم رسید که این روایت از یک اثر هنری(اینجا،نقاشی)می تونه اشاره ای به خود آنتونیونی و اثرش باشه که گاه به صورت ناخودآگاه نکته ای به ظاهر نه چندان مهم رو در فیلم جای میده که بعد تعبیر و تفسیر جالبی میشه ازش داشت.اما بعد می بینیم که این مسئله کدی بوده که فیلمساز راجع به اتفاقاتی که قرار بوده برای توماس بیفتد به ما داده.
اما در پایان با تمشای آن سکانس محشر بازی خیالی تنیس همه چیز معنایی دیگر پیدا میکند.به خصوص که قبل از آن توماس دوباره به مکانی که جسد رو دیده بود رفته و این بار اثری از جسد پیدا نمی کند.انگار جریان بزرگ نمایی عکس ها و پی بردن به نگاه مشکوک زن و یافتن چهره پنهان شده قاتل در لای شاخ و برگ درختان وبلاخره دیدن جسد مقتول،همه و همه زاییده ذهن توماس است.درست مثل همین بازی تنیس که توماس هم مانند بقیه تماشاگران توپ و ضربه های خیالی را دنبال می کند و حتی توپی که از زمین بیرون افتاده را به داخل پرتاب می کند.در این بین میتوان دوباره به صحبت های دوست نقاش توماس اشاره کرد؛توماس پیشنهاد خرید یکی از همان تایلوهای دوستش رو به او میدهد اما دوست توماس می گوید آنها فروشی نیستند.انگار توماس که دوست داشته صاحب تابلوی نقاشی ای باشد که بتوان با کشف یک سرنخ از آن پی به راز یک قتل برد،حالا برای واقعیت پوشاندن به این رویا ،در ذهن خودش توطئه و قتلی رو در عکس هایی که از پارک گرفته جای میدهد..
نکته دیگری که می توان به این استدلال اضافه کرد باز هم در ارتباط با همین گروه دلقک ها است.ابتدای فیلم همین جوانان که با رنگ زدن چهره ها و پوشیدن لباس های خاص ، ظاهری مانند دلقک ها یا بازیگران پانتومیم پیدا کرده اند جلوی ماشین توماس را می گیرند و توماس هم به آن ها پول می دهد.(شاید هم رسم و یا عید خاصی باشد)به هر حال توماس انگار با این پولی که به آن ها می دهد کالای رویا و خیال پردازی را(که در بازی پایانی تنیس می بینیم این گروه استاد آن است) از آنها می خرد.
یکی از سکانس های تماشایی و هوشمندانه فیلم جایی است که توماس به دنبال پیدا کردن دختر وارد یک کنسرت زیرزمینی می شود.گروه مشغول اجرای موسیقی است که سیستم صوتی مرتب دچار اشکال می شود و نوازنده عصبی گیتار مرتب با گیتارش به سیستم صوتی ضربه می زند تا بلاخره گیتارش را خورد و داغان می کند و به میان جمعیت پرتاب می کند.توماس و باقی جمعیت برای به دست آوردن تکه ی گیتار سر و کله هم می زنند و توماس که موفق می شود با جان کندن آن را به دست بیاورد و از دست طرفداران گروه موسیقی خلاص شود پس از نگاهی به تکه ی بی ارزش گیتار،آن را زمین می اندازد.
**
- فیلم در دو رشته کارگردانی و فیلمنامه غیر اقتباسی(مشترک)نامزد اسکار می شود و همین دو نامزدی اسکار تنها افتخارات رسمی آنتونیونی فقید در اسکار می باشند.
- این نکته حاشیه ای را به زبان اصلی از سایت IMDB نقل می کنم :
Reportedly the first British feature film to show full frontal female nudity.
ارزشگذاری فیلم :
این فیلم 5 ستاره داره به نظر من!
همون سکانس افتتاحیه ( ورود دسته ی دلقک ها به قاب و...) و سکانس بازی تنیس، به تنهایی کافی هستن برای 5ستاره بودن فیلم !
عجب فیلمی بود و عجب قاب های زیبایی داشت. هر قاب به تنهایی می تونه فیلم رو کاندید باارزش ترین جوایز سینمایی کنه.
در مورد داستان فیلم باهات موافقم. به نظر من هم اینطور رسید که تمام جریان قتل زاییده خیال توماس هست و اصلا چنین چیزی اتفاق نیفتاده. سکانس بازی تنیس به شکل پانتومیم کاملا گویای این امره. خصوصا که در پایان دوربین روی صورت توماس ثابت می مونه و متوجه می شیم که توماس حتی صدای ضربه های توپ رو داره می شنوه.