فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

Let the Right One In

به فرد مناسب اجازه ورود بده (2008)

کارگردان: توماس آلفردسون

محصول سوئد؛ 115 دقیقه

اسکار پسر مهربانیست که از سوی چند همکلاسی اش آزار می بیند،او در نزدیکی محل زندگی اش با دختر مرموزی آشنا می شود..

خون و برف : فضاسازی در این فیلم خوش ساخت سوئدی حرف اول را می زند.هوای سرد و زمین همیشه پوشیده از برف باعث به وجود آمدن یک فضای خاص ذهنی و بصری می شود که در نتیجه مخاطب از نظر حسی و عاطفی در مقابل خشونت و رنگ سرخ خون بیشتر برانگیخته می شود.

احتمال و انتظار خشونت از خود خشونت هیجان آورتر است : اگر فیلم را دیده باشید حتماً این موقعیت را درک کرذه اید،البته آفرینش چنین موقعیتی چیز تازه ای نیست و فقط فیلمهای ترسناک و دلهره آفرین بسیار نازلی هستند که از چنین مسئله ای غافل می مانند و فوراً می روند سراغ اصل ماجرا؛منتها چیزی که اینجا این مسئله را پررنگ تر کرده انتظار طولانی تر و اساساً پایه ریزی داستان بر همین موقعیت است.

- جیغ بزن،مثل خوک جیغ بزن


- عنوان فیلم اشاره ایست به یک افسانه در مورد خون آشامها که آنها برای ورود به یک خانه حتماً باید به آنجا دعوت شده باشند.

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

نظرات 3 + ارسال نظر
ناجورهای فیلتر شده سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.Najoorha.blogspot.com

سلام رفیق هادی
نمی دونم . اما می بینم که تو فلش ریویو نوشتن هات دچار خست شدی . یعنی دیگه حتی از قالب فلش ریویو هم کمتر می نویسی . البته که آگاهم موضوع بر کمیت رجحان داره و قصد انشا نویسی صرف یا حتی پر کردن ستون نشریه ای یا به زور ساختن یک پست وبلاگی نیست .
می رم سراغ فیلم :

چیزی که تو فیلم جلب نظر می کنه ( با توجه به اینکه آلفردسون اساسا تلویزیونی ساز هست ) نزدیک بودن فرم غالب قاب بندی ها به فیلم های تلویزیونی هست . یعنی دوربین کاشته و ارتفاع کم نسبت به موضوع و نزدیکیش به اون ( فیلم بیش از دو سومش مدیوم شات هست . نیست ؟ ) و با توجه به اینکه مخاطب کلاسیک سینما ( سینمایی جماعت ) که تو نیز آشکارا به اون دسته تعلق داری تنها یک تصویر از سینمای سوئد در ذهنش نقش بسته و اون فرم سینمای برگمان هست ( سینمایی که صادقانه به تئاتر ادای دین می کنه و همیشه از اون اندیشه ی معروف و کهن تئاتری که اتاقی سه دیواره باشه پیروی می کنه . با این تفاوت که دیوار چهارم از تماشاچی داخل سالن به ویزور دوربین استحاله شده ) با دیدن این فیلم هیجان زده می شه اما دوست نداره بپذیره که این فیلم ساخت سوئد هست و در برابر تغییر دیدگاهش نسبت به اون کهن الگو مقاومت می کنه .

به کنار از بحث مطرح شده، فیلم به بازیگوشی جالبی در راستای عادت زدایی از داستان های کهن دست زده . آیا همیشه با شنیدن نام دراکولا ( چه از زمان مورنائو یا بلا لوگوسی تا کریسوفر لی و حتی گری اولدمن و برد پیت ) به یاد مردانی با چهره های مخوف یا دن ژوان هایی هوس باز و زیبا صورت نمی افتیم ؟ پس در مواجهه با چهره ی ( دیگه نمی تونیم انکار کنیم دوست داشتنی یا بعضا معصوم ) دختر بچه ای که تنها برای کمی ترسناک جلوه دادنش به رسم سری فیلمهای مزخرف حلقه لباسی یک تکه و سفید تن اش کرده اند و موهاش رو هم صاف بر شانه هاش ریخته اند، یکه نمی خوریم ؟( البته این فرم پوشش و چهره پردازی با توجه به نورپردازی ها و طراحی صحنه ی فیلم و حضور برف که تو اشاره کردی بهش بخشی از استرانژی فرمی فیلم می شه ، به کلی در خدمت روایت در بستر جغرافیای بومی فیلم هست و نه طرفا هم دوشی فیلم با سینمای هالیوود که بعد بهش اشاره می کنم ) از اون دختر بچه چه انتظاری می تونیم در حد یک هیولا یا دراکولا داشته باشیم ؟ نه دراکولای ما را پس بدید . این سوال و حسی ست که مخاطب در مواجهه های اولش در دقایق ابتدایی داستان دارد . او برایش سخت است ببیند دراکولایش حتی توانایی تامین غذایش را ندارد پدرش این کار را می کند .

فیلم با دست مایه قرار دادن داستانی کهن ( به کهن بودن تاریخ سینما ) به پرداخت و تعریفی جدید رسیده . جسارت چنین کاری ستودنی ست ، خصوصا از جهتی که در زمانه ای ساخته می شود که هالیوود و فیلمهای نازل آمریکایی پیشروان سینمای ترسناک هستند با فیلمهایی به شدت افکت زده و مجازی شده که همگی در داشتن موسیقی های پر ضرب آهنگ و صحنه های سکسی مشترک اند ، اما Let the Right One In پیروزمندانه خودش رو از تن آلودن به اون قواعد فرمی مبرا می کنه و نظاره گرانه و حتی استهزا کننده در سطحی کاملا بالاتر از هم ژانرهای آمریکایی اش می ایستد . من این فیلم رو دوست دارم .

بحث در این باره طولانیه و گلایه های من ناتمام . اما دیگه از حوصله ی سرانگشتانم برای تایپ کردن خارجه .


دوست و ارادتمند تو : ناجور

سلام رفیق ناجور
راستش چون زیاد فیلم می بینم وقت نمیشه بشینم درست بنویسم و از اون مهمتر گاهی می بینم حرف خاصی هم واسه گفتن ندارم،به خودت نگاه نکن که ماشالاه این همه تحلیلت قویه
راستش از مطلب پر و پیمونت حسابی استفاده کردم،دمت گرم

ناجورهای فیلتر شده چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ http://www.Najoorha.blogspot.com

دست بردار پسر جون از تعارف تیکه پاره کردن .

ارادتمند : ناجور

تعارف نکردم جدی گفتم

حسام شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ق.ظ http://hessamm.blogsky.com

نمی دونم نسخۀ آمریکاییش رو دیدی یا نه. پارسال این فیلم رو عینا بازسازی کردن (البته با کمی تغییر در داستان)، که اصلا متوجه نشدم دلیل این کارشون چی بود. نسخه بازسازی شده به شدت کلیشه ای و ضعیفه.

سری فیلم های دختری با خالکوبی اژدها رو دیدی؟ اونم محصول سوئد هست و سه قسمت داره. سبک خاصی داره که فکر می کنم خوشت بیاد، خصوصا قسمت اولش. این رو هم آمریکایی ها دارن بازسازی می کنن، به کارگردانی دیوید فینچر!

می دونستم نسخه بازسازی داره اما علاقه ای برای دیدنش ندارم.
اون فیلمهای دختری با خالکوبی اژدها رو هم در اولین فرصت که گیرم بیاد می بینم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد