باد ما را خواهد برد
نویسنده و کارگردان : عباس کیارستمی
محصول 1378 ، 118 دقیقه
مرد جوانی (مهندس) به همراه یک تیم به منظور خاصی وارد یک روستای دور افتاده می شوند.آنها منتظرند تا یکی از اهالی پیر روستا که حال خوشی ندارد بمیرد تا از مراسم جالب عزاداری در آنجا گزارش تهیه کنند اما انتظار آنها بی فایده است و حال پیرمرد رو به بهبودی ..
این بدون شک یکی از خسته کننده ترین فیلمهایی بود که تا حالا دیده بودم از نیمه های فیلم همانطور که مهندس و همکارانش منتظر مرگ پیرمرد روستایی بودند انگار من هم منتظر پایان یافتن فیلم بودم اما ریتم بسیار کند و کشدار فیلم مانع از گذشت زمان می شد.تنها چند کادر زیبا که بسیار مناسب عکاسی و کارت پستال بودند کمی من را به ذوق آورد مثل جایی که پیرزن قهوه چی بر روی تخت نشسته بود.
بیاییم طرفداری متعصبانه از کارگردان بزرگی همچون کیارستمی را کنار بگذاریم و فرض کنیم مثلا همان 10 سال پیش کس دیگری این فیلم را ساخته بود . مسلما کارگردان به تقلید از آثار کیارستمی متهم می شد و استفاده از فضای روستایی و چند نابازیگر و چند خط شعرفیلم را به حساب جشنواره پسند بودن و هنری جلوه دادن آن می گذاشتند. پس چرا نگوییم کیارستمی در این فیلم به ورطه تکرار افتاده و کمی از آن شور و شوق تجربه گرایی و ماجراجویی اش غافل شده است.چه اشکالی دارد مگر قرار است یک کارگردان خوب،همیشه فیلم خوب بسازد ..
- گاهی شوخی های مرد مهندس با زن همسایه برایم آزار دهده به نظر می رسید در عین حال که چنین شوخی هایی در چنین فضا و فرهنگی هرگز با لبخند روبرو نمی شوند ..
ارزشگذاری فیلم :
ماشین، جادهای مارپیچ که بارها پیموده میشود، آدمهایی که حرف همدیگر را به سختی میفهمند(عدم اعتماد به زبان به عنوان عامل ارتباط انسانها) و شخصیت لجبازی که با اصرار میخواهد به هدفش برسد. اینها المانهای آشنای سینمای کیارستمیاند.
اینجا هم مثل خیلی از فیلمهای کیارستمی، قهرمان فیلم شخصیتیاست تنها و تکافتاده و چقدر هوشمندانه است تمهیدات کیارستمی برای نمایش این تک افتادگی (حتی یک بار هم همکارانش را نمیبینیم).
اما این شاعرانه ترین فیلم کیارستمیاست. سکانسی که توی طویله برای دختر شعر میخواند بینظیر است. اضافه کنید تصویر برداری چشم نواز و فریم های زیبای فیلم را، ایضا طنز سیال در همهی لحظات فیلم را.
به نظر من این یکی از فیلم های خوب کیارستمی هست که با هنرمندی خاصی ساخته شده و ساختش از عهده هیچکس دیگه ای برنمیاد.
ریتم کند فیلم کاملا متناسب با فضای کار بود و بعضی تکرارها (مثل بالا رفتن از اون کوه برای آنتن دادن موبایل) خیلی به جا و جالب.
در کل من از سینما کیارستمی چندان دل خوشی ندارم، اما از این فیلمش خوشم اومد.
سلام رفقا
چندی بود نبودم . حکایت همیشگی کار و سفرهای کاری .
با قسمتی از حرفهات موافق ام و طبعا با قسمتی هم نه . با این ایده موافق ام که خوبه حتی در مورد کارگردان های بزرگ دید متعصبانه رو کنار بگذاریم . این کار بسیار لازمه که متاسفانه عده ای باهاش در حکم ارتداد برخورد می کنن . نمونه اش کیمیاییستها .
اما با این دید که چون روند فیلم کشدار و کند و کم کنشه و اون انتظار، انتظاری پوچ به نظر میاد و خسته کننده مخالفم . به نظرم این فیلم ادامه ای پویا بر تعلقات خاطر فیلمساز بر عکاسی و نگرش ایماژیستی اش و همچنین ادبیاته که حضور چنین پررنگ ادبیات و خصوصا شعر رو در دیگر کارهای او نمی بینیم .
از دید فرهنگی با فیلم برخورد کردی در این نوشته : (گاهی شوخی های مرد مهندس با زن همسایه برایم آزار دهده به نظر می رسید در عین حال که چنین شوخی هایی در چنین فضا و فرهنگی هرگز با لبخند روبرو نمی شوند ..)
من میگم چطوره بیاییم حالا از دید کاملا زیبایی شناسانه ی ادبی با فیلم برخورد کنیم و یا با نگرش پویا نمایی چند عکس از طبیعت گرفته شده . و اون وقت دوباره از خودمون بپرسیم باز هم خسته کننده است ؟
دوستدار و ارادتمند شما دو : ناجور
هرگز این فیلمو فراموش نمی کنم.تعارض قشنگی توش بود.
صحنه ی شیر دوشیدن زنه تو اون زیر زمین محشر بود.
من از فیلمهای کیارستمی خوشم نمیاد.
نمی خوام بگم بی هنره. ولی وقتی فیلمهاش رو میبینم، با خودم می گم:"چه عکاسِ خوبی!"
وبلاگِ خوبی داری دوست من.
مخالفم! به نظر من فیلم خیلی خوبی بود، فیلمی که هیچکس غیر از کیارستمی نمی تواند آن را بسازد..
این فیلم نیازمند به ریتم کند است.
البته باد ما را خواهد برد تنها یک فیلم نیست، بلکه یک نمایشگاه عکس نیز هست..
درود بر کیارستمی کبیر!
خیلی فیلم خوبی بود.