ده(10)
نویسنده و کارگردان : عباس کیارستمی
محصول 1380 ، 91 دقیقه
- نامزد نخل طلای کن 2002
10 سکانس از زندگی یک زن. او در تمام این 10 سکانس پشت فرمان ماشین در حال رانندگی است و با افراد مختلف صحبت می کند..
کیارستمی این بار فرم عجیبی را می آزماید،تمام فیلم در فضای یک اتوموبیل سپری می شود و تمام نماها از دو دوربین ثابت گرفته شده اند یکی از دوربینها بر روی زن راننده است و دیگری بر روی طرف مقابل که بر روی دیگر صندلی جلو نشسته است.
اما در بحث محتوا در هیچکدام از فیلمهای کیارستمی ندیده بودم اینقدر شفاف به نقد اجتماعی بپردازد و گاهی هم جانبداری محض از یک اندیشه داشته باشد.فیلم بیشتر به بیانیه ای فیمینیستی می ماند که سعی می کند بی عدالتی هایی که در جامعه مردسالار نسبت به زنان اعمال می شود را بیان کند.زنی که حرفه اش نقاشی است اما از او انتظار دارند که کارهای منزل را انجام دهد و یا زنانی که به راحتی از سوی مردانشان ترک می شوند و حتی دختری روسپی که از حماقتش در زمانی می گوید که وفاداری یک مرد را باور داشته.
تمامی گفتگو کنندگان با خانم راننده ، زن هستند به غیر از پسر او که در 4 سکانس حضور دارد.او به نمایندگی از جامعه مردها خواسته هایش را به مادرش تحمیل می کند؛ نیازها و خواسته های مادرش را درک نمی کند؛ از ماهواره دیدن های آخر شب پدرش می گوید و پس از چند لحظه آهسته زیر لب می گوید sex,sex,sex .مزیت زن دیگری نسبت به مادرش را در این می داند که آن زن بیرون از خانه کار نمی کند و در نتیجه " آدم مجبور نیست غذای مونده دیشب را بخوره ". جالبتر اینکه مادر هم در مقابل او تسلیم می شود و می گوید "قبول،قبول ؛ من تسلیمم. " در واقع چاره دیگری هم ندارد ، در این جامعه مرد سالار که در آن پسربچه ها تقاضای فیلم هرکول می کنند جایی برای مقاومت زنانه نمی ماند هرچند مانند این زن روشن بین و آگاه باشند.
جمله منتخب ؛ دختر خیابانی خطاب به زن : " شما عمده فروشین ، ما خورده فروش .."
بازی منتخب : دختر عاشقی که در سکانس دوم حضورش در فیلم،شکست عشقی خورده و موهایش را کوتاه کرده بازی بسیار صمیمی و ساده ای دارد.انگار که کاملا این سکانس واقعیست ؛ دوربین و کارگردانی در کار نبوده و یک دختر عاشق پس از شنیدن جواب رد،موهایش را کوتاه کرده و حالا در مقابل پرسش مهربانانه زن راننده که " چرا موهاتو کوتاه کردی؟ چقدر هم بهت میاد .." می خندد،شانه هایش را کمی بالا می اندازد که انگار خودش هم نمی داند چرا این کار را کرده(آیا می خواهد با طبیعت زن بودنش لج کند) و پس از چند لحظه همراه با لبخندهای محجوب و زیبایش به آرامی اشک می ریزد..
در یک صحنه به نظرم فیلم ضعف دارد، جایی که دختر روسپی از ماشین پیاده می شود و دوربین او را تعقیب می کند تنها صحنه ایست که نمایی غیر از آن دو نمای ثابت همیشگی فیلم داریم و از این گذشته نکته مهمتر اینست که اصلا چه احتیاجی بود که دوربین دختر را تا لحظه سوار ماشین شدن تعقیب کند و به ذهن تماشاگر اجازه تخیل ندهد.
دوست ندارم نتیجه گیری کلی کنم اما وقتی فیلم با آن سکانس به پایان می رسد که پسربچه تا سوار ماشین می شود می گوید "منو ببر خونه مادر بزرگ " و زن با فرمانبری تمام می گوید : "چشم " شما مجبورید که نتیجه گیری کنید.
- فیلم در میان فهرست 10 فیلم برتر دهه گذشته به انتخاب مجله معتبر کایه دو سینما قرار گرفت.
ارزشگذاری فیلم :
سلام رفقا
چقدر فضای این نوشته تون با بقیه قرق می کرد ؟! می ذارم به حساب فیلم و کارگردانش .
باهاتون موافقم که رگه هایی از بیانیه گویی را در فیلم می شه دید که در بقیه ی فیلمهای فیلمساز اثری ازش یا نیست و یا اگر هست بسیار اندک .
همون طور که که قبلا در مورد کیارستمی گفتم، حالا هم می گم که در باب او گفته ها گفته شده و همچنان گفتنی ها کم نیست .
اون دختر عاشق که موهاش رو تراشید خواهر فلامک جنیدی بازیگر فیلمها و سریال های طنزه و اون فیلم تنها حضورش در مقام بازیگر بود .
کاش منم می تونستم در مورد فیلم مثل شما دوتا راحت بنویسم .
دوستدار شما رفقای خوبم : ناجور
خواهر فلامک جنیدی!! راست میگی چقدر هم شبیهن ..
چطور شده واسه این فیلم انتخاب شده؟!
واقعا بازیش فوق العاده بوده.
اما خودم متوجه تغییر فضای این نوشته با بقیه نوشته ها نشدم ..
البته فکر هم نکنم زیاد نوشته های من و میثم شبیه هم باشه،خیلی وقتها نظراتمون راجع به یک فیلم با هم خیلی فرق داره..
و هر مطلب رو که یکیمون مینویسه اون یکی هیچ نقشی در نوشتن اون مطلب نداره ..
اگه بعضی وقتها نقدی راجع به فضای نوشته ها و یا سبک نگارشمون داشته باشی خیلی خوشحال میشیم ناجور عزیز ..
دویاره سلام
باشه حتما. منم شاد می شم . اما این کار مستلزم اینه که آرشیوتونو به اسم نگارنده sort کنم و مجزا هر کدومتون رو بخونم و این مقداری وقت می بره . بهم وقت که می دین ؟
بعدشم ، منم کلی نقد و ریویو نوشتن یاد می گیرم ازتون .
شما دوتا تهران ساکنید ؟
ارادتمند : ناجور
از ما یاد بگیرین ؟ ما رو شرمنده نکنین ..
نه، ما هیچکدوم ساکن تهران نیستیم.
اما از وقتی حس می کنم که شما دارین با دقت مطالب وبلاگ رو می بینین فیلم دیدن برام سخت شده.آخه من این وبلاگ رو با این قصد راه انداختم که هر چی فیلم می بینم اینجا بذارم تا چند سال بعد واسه خودم یه آرشیو نوستالژیک و جالب به وجود بیاد.حالا چند خطی هم سعی کنم راجع به اونا بنویسم اما حالا که شما صحبت از نقد و ریویو می کنین همش موقع فیلم دیدن نگرانم که چی راجع به فیلم باید بنویسم.
اینو گفتم که از من یکی انتظار زیادی نداشته باشین ..
باز هم ممنون
1- اون صحنهای که به عنوان نقطه ضعف فیلم ازش یاد کردی کارکرد فرمیک دارد. قرینهی صحنهایاست که دوربین پسر مانیا اکبری را تعقیب کند تا سوار ماشین بشود. کلا فیلمهای کیارستمی به لحاظ ویژگیهای ساختاری فوقالعاده اند.
2- این سکانسهایی که داخل ماشین اتفاق میافتند، در سه فیلم آخر کیارستمی قبل از این فیلم وجود داشتند و هر بار نسبت به قبل مدت بیشتری را به خود اختصاص میدادند (زیر درختان زیتون، طعم گیلاس و باد ما را خواهد برد).
3- نماهایی که بیرون از پنجرهی ماشین دیده میشوند گاهی بسیار هوشمندانهاند. جالبتریناش آن مامور نحیف راهنمایی و رانندگیاست (نمایندهی قانون) که سوت میزند ولی نمیتواندترافیک را کنترل کند و داد و هوار زن را در میآورد.
4- جسارت کیارستمی در اپیزود هفتم هم که جای خود دارد.
5- 4 ستاره و اندی :دی
تا چندین سال مدام میدیدمش!
درد توش بود.
این فیلم فوق العاده است! بدون شک یکی از بهترین فیلمایی که دیدم..
این ماشین یک پنجره است که ما جامعه را درش می بینیم.
درود بر کیارستمی کبیر!