ستارهی درخشان (2009)
نویسنده/کارگردان: جین کمپین
محصول مشترک بریتانیا، استرالیا، فرانسه
ستارهی درخشان داستان عشق نافرجام سهسالهایست بین جان کیتز -غزلسرای انگلیسی قرن نوزدهم- و فانی براون، جوان زیبارویی که دلباختهی "کیتز" است.
دستمایه قرار دادن داستانی رمانتیک آن هم داستانی که یک سرش میرسد به "جان کیتز"، شاعر نامداری که غزلهای رمانتیکاش منحصربهفرد اند، این پتانسیل را دارد که هر کارگردانی را جوگیر کند که چنین فیلمی را باید در بستری شاعرانه روایت کرد، آنوقت فیلم پر شود از استعاره ها و چیزهای نمادین و مرموز و چه و چه که در هر تصویری نمایان میشوند تا مخاطب شیرفهم شود که با چه فیلم شاعرانهای طرف است! اما اینجا با فیلمی بیادعا(دستکم از این حیث) طرفیم. فیلم داستان عشقی پاک را آنطور که هست روایت میکند و هرگز سعی در خلق رابطهای خارقالعاده و اسطورهای ندارد.
همچنین اتفاقات فیلم بستر خوبیاست تا فیلمساز/نویسنده جملات قصار مخاطب-مبهوت-کن بر زبان "جان کیتز" جاری کند (غزلوارهها و عاشقانههای کیتز منبع بسیار خوبی برای این دست جملهها هستند)، اما این باعث دور شدن فضای فیلم از فضای رئالاش میشود و ظاهرا باورپذیز بودن فیلم برای کارگردان مهمتر است (به نظر میرسد انتخاب درستیاست).
دیگر نکته مثبت فیلم خوش ساختی آن است به طوری که مخاطب را آزار نمیدهد، به قول دوستی همین که مخاطب اذیت نشود امتیاز بزرگی است برای فیلم!
آنچه فیلم را دوست داشتنیتر کرده بازیگوشیهای کارگردان است. سکانس پس از اولین معاشقهی جان و فانی که این دو پشت سر خواهر کوچولوی فانی راه میروند خیلی دلنشین است، همچنین طنزی که معمولا در لحن دو شاعر فیلم(جان و آقای براون) وجود دارد.
پ.ن: تیتراژ ابتدایی و به دنبال آن سکانس آغازین فیلم از حیث نمادپردازی و مفاهیم استعاری موجود بسیار هوشمندانه است.
ارزشگذاری: