ستاره درخشان(2009)
نویسنده و کارگردان : جین کمپیون
داستان عشق میان جان کیتز (شاعر انگلیسی قرن 19) و نامزدش فانی براون که پس از سه سال با مرگ شاعر جوان پایان می یابد..
همین و تمام. با دانستن همین یک خط از داستان که خیلی ها قبل از تماشای آن می دانستند و بقیه هم در هنگام تماشای آن می توانند حدس بزنند دیگر چیزی برای تعلیق و کشمکش و نقطه عطف و سایر این مسایل باقی نمی ماند.
فقط یک داستان رومانتیک که بنشینی پایش به شعرهای شاعر گوش کنی و دلت به حال دختر زیبا و دوست داشتنی و عاشق پیشه فیلم بسوزد ..
می توان گفت فیلم نسخه دیگری از Love Story است که آن فیلم هم اصلا چنگی به دلم نزد.
دو صحنه از فیلم به خاطرم باقی مانده که تماشاش زیبا و لذت بخش بود یکی ابتدای فیلم با آن نوای ویولن و نماهای درشتی که از سوزن و نخ و پارچه داریم.واقعا تصاویر زیبایی رو مشاهده می کنیم که در این بین نقش تدوین و فیلمبرداری هم در زیبایی این سکانس آغازین انکار ناپذیره.
صحنه دیگر هم مربوط به جایی بود که دو عاشق رو در لابه لای درختان می بینیم که قدم می زنند و دختر کوچک هم چند قدم جلوتر از آن دو رو به دوربین می آید و هر چند لحظه بر می گردد رو به عقب و بازی شاد آن دو لحظات دوست داشتنی در فیلم رقم می زند ..
ارزشگذاری فیلم :
سلام هادی جان
من هم گاه گاه سر می زنم اینجا و از این که می بینم با چه شوری مشغول هستید لذت می برم...
در مورد قلعه حیوانات پرسیده بودی
کتابی که من دارم ترجمه همایون نور احمر از انتشارات مرزبان است
چاپ 1362
در میدان انقلاب چاپ های قدیم پیدا می شود
یک بررسی بیشتر می کنم خبرت می کنم
............................
اتفاقاٌ چند روز قبل یک فیلم دیدم!!
جولی و جولیا ... به خاطر وبلاگ نویسی!
راستی فیلم "زن در ریگ روان " محصول 1964 را چطور می تونم پیدا کنم؟
ممنون
راستش اسم فیلم "زن در ریگ روان " رو نشنیدم اما خوب من کلاً دسترسیم به فیلم کمه .یعنی بیشتر فیلمها(البته خوباشون) منو انتخاب می کنن تا من فیلمها رو ..
سلام هادی
وقتی دیدم دوباره به ستاره درخشان پرداختید رفتم یک بار دیگه مطلبی رو که میثم در مورد همین فیلم نوشته بود خوندم و بر صفت قیاس بین شما در اومدم .
به نظرم تو فرمالیست تری تا میثم ، همچنان که او تماتیک نویس تره تا تو . به نظرم میاد تو تحت تاثیر راجر ایبرت و جاناتان رزنبام باشی و میثم بیشتر تحت تاثیر دیوید بردول و همسرش کریستین تامپسون . البته این نظر منه و بر عکس یا حتی نقضش هم ممکنه .
ارادتمند : ناجور
مرسی ناجور جان
خیلی جالب بود
البته میثم اعتقاد داره من دنبال داستانم و اون نه ..
باز هم ممنون ..
کمی تفاوت هست بین کسانی که همیشه فیلمها را بر مبنای مضمونشان تحلیل میکنند(مثلا پرویز دوایی خودمان) و کسانی که نقد تماتیک را یکی از راههای ممکن برای مواجهه با اثر میدانند(مثلا همان جناب بوردول و عیال مکرمهشان). بخش مهمی از جذابیت نقدهای بوردول در همین است که شما نمیدانید اینبار قرار است فیلم را از چه رهگذری تحلیل کند؟ تدوین؟ بازی؟ تصویربرداری؟ صدا؟ تم؟یا...
در آن روزهای دور گذشته، همیشه با ترس فردای سرما و گرسنگی زیسته ام. هیچ ثروتی قادر نیست آثار آن ترس سیاه را از خاطرم محو سازد!
"چارلی چاپلین"
21شهریور، روز سینما گرامی باد!
به نظر من هم این فیلم از اواخر شکل گیری داستان (مقدمه) به بعد دیگه جذابیت خاصی نداشت و اصلا نفهمیدم چرا انقدر برای اسکار پارسال مطرح شد.