زنگ تفریح
کارگردان : ژاک تاتی
محصول 1967 ، فرانسه
موسیو اولو (Monsieur Hulot ) در پاریس گیج و سرگردان است ..
چقدر نام آقای هالو برازنده و شبیه این شخصیت ثابت اکثر فیلمهای تاتی است.
مردی با قد بلند و بارانی و کلاه و چتر که هر جا می رود با حیرت به اطراف نگاه می کند و گاهی نیز خرابی به بار می آورد.مردی که با دنیای مدرن و ماشینی به سختی سازگاری پیدا می کند.
شاید کمتر پیش اومده بود که برای تماشای فیلمی این همه مشقت بکشم.دو بار فیلم را تا نصفه دیده بودم و هر دو بار اینقدر فیلم خسته کننده و خواب آور بودکه مجبور شده بودم نصفه نیمه رهایش کنم و بخوابم تا اینکه مرتبه سوم موفق شدم به پایان برسونمش.
درسته شمایل موسیو اولو در فیلم جالبه،حتی طرز قدم برداشتنش با اون قد بلندش که گیجی و حیرانی رو به خوبی با طنز ظریفی نمایان می کنه ؛ اما باید بگم ترجیح میدم چارلی چاپلین ببینم که هم به تقابل با عصر جدید میره و هم اینقدر فیلماش خسته کننده نیست.
تازه این نسخه ای که دست ماست نزدیک به 2ساعته در صورتی که نسخه اصلی 155 دقیقست.باز هم جای شکرش باقیه که میثم اون نسخه اصلی رو گیر نیاورده بود ..
ارزشگذاری فیلم :
سلام دوست عزیز
وبلاگت همون چیزیه که در به در دنبالش میگشتم
راستی یه سوال
کسی سراغ داری که آرشیو فیلمش کامل باشه و AVI بفروشه ؟ میخوام کارگردانی سفارش بدم
ممنون
به من هم سر بزن
نه،سراغ ندارم
سلام رفقا
خیلی باهاتون موافق نیستم .
به نظرم این یکی از انتقادی ترین فیلمهای تاتی ست و حتی بیشتر از ترافیک . نقد تیزی که تاتی از مدرنیسم افراطی داره و ما مدتها شاهد چطور گم شدنش در راهروها و دپارتمان های مختلفیم و سرسامی که دچار شده و این رو یادآور می شه که شماها چطور دچارش نمی شین ؟ فقط به بهای اینکه همه چیز مدرن شده ؟!
البته این دید انتقادی در فیلمهای دیگرش هم هست (دایی من رو الان یادم آمد)
من فکر می کنم که عادت کردیم تاتی رو همیشه در همون هیبت تعطیلات آقای اولو ببینیم و به این دیدگاه متفاوتش در همون ظاهر سابق عادت نکردیم . یا نمی خواهیم عادت شکنی کنیم .
همچنان دوستدار و ارادتمند شما دوتا : ناجور
ناجور جان نباید جمع می بستی.چون میثم این فیلمو خیلی دوست داره..
ناجور عزیز به مهم ترین ویژگی های تماتیک زنگ تفریح اشاره کرد، چیزی که در فیلم هایی مثل "ترافیک" و "دایی من" هم موج میزند. به نظر من "زنگ تفزیح" از این حیث پخته تر از آن دو تاست.
گذشته از این فیلم ویژگی های مثبت زیادی دارد؛ فریمهای بدون فوکوس سنجیدهای که حس گیجی آقای اولو را به خوبی به بیننده منتقل میکنند (بیشتر مواقع تماشاگر نمیداند به کجای تصویر باید توجه کند؟) ، بازیهای روان و دوستداشتنی (سکانسی که اولو روی صندلی بادی مینشیند و مرد دیگری با فندک و خودکار و لباسش مدام ور میرود بینظیر است) و بالاخره پایان دوست داشتنی فیلم با آن رقصهای دیوانهوار مهمترین چیزهاییاست بعد از یکی دو سال هنوز توی ذهنم باقی مانده!
پ.ن: 1- هادی جان امیدوارم اینبار موقع تماشای فیلم خوابت نبرده باشد که این زیباییهایش را از دست داده باشی :دی
نمی دونم تو imdb از چی این فیلم خوششون اومده که بهش رتبه بالا دادن؟!
چی بگم والا
من هم این فیلمو چندان دوست ندارم اما بین منتقدان و سینمادوستان کلی طرفدار داره..