باشو غریبه کوچک

باشو غریبه کوچک (1365)

نویسنده و کارگردان: بهرام بیضایی

باشو پسربچه ایست که با کشته شدن خانواده اش در بمباران،سوار بر کامیونی می شود و سر از شمال کشور در می آورد..

آغاز : تیتراژ فیلم در زمینه سیاهی مشاهده می شود و در لابه لای اسامی تیتراژ یک سری هواپیمای جنگی با ظاهری کودکانه در حال عبورند.احتمالاً برداشت و تصویر ذهنی یک کودک از هواپیما مطابقت دارد با اشکال همین هواپیماهای تیتراژ.در ادامه و بلافاصله پس از پایان تیتراژ نماهایی از بمباران و انفجار داریم.شاید فیلمساز قصد داشته در همان ابتدا شخصیت مهم و عامل اصلی پدید آمدن چنین داستانی را(از نگاه یک کودک،شاید باشو) به ما معرفی کند.در کنار این پارادوکس زیبایی داریم از آن هواپیماهای کودکانه و آن بمباران وحشتناک..

ساقه ها به این صدا بهتر رشد می کنند یا کودکان با این فیلم بهتر .. : باشو و پدرانش اعتقاد دارند با خواندن آوازهایی خاص ساقه ها بهتر رشد می کنند.من هم اعتقاد دارم کودکان با دیدن این فیلم بهتر رشد می کنند.انسان دوستی و نوع دوستی فارغ از رنگ و نژاد و زبان و قومیت در این اثر به بهترین شکل نمود پیدا می کند.درست است که نایی(سوسن تسلیمی) هر چه تلاش می کند و می سابد نمی نواند رنگ تیره پوست باشو را سفید کند اما بیضایی دلهای ما را حتی شده برای چند ساعت می شوید و سفید می کند.

پایان : فیلم پایانی زیبا و نمادین دارد که به راحتی هم در دل داستان حل می شود.پیش از این چندین بار تلاش نایی و باشو رو برای دور کردن گرازها از مزرعه دیده بودیم.اما این بار با بازگشت مرد نایی و به وجود آمدن همدلی بین او و باشو،آن فریادها برای دور کردن هر گراز و خوکی که پایش را به این خاک دراز کرده باشد کافیست..

- و اما درباره آن تازه وارد که اسمش باشو است؛قدمش مبارک باشد.اینطور که شما بنوشتید باید برای خودش مردی باشد.خیال من راحت است که شما را تنها نمی گذارد.آنجا خیلی کار است،اگر من نیستم اقلاً او هست.خوب است جای من باشد و شما را کمک احوال باشد؛سلام مرا به باشو برسانید..

ارزشگذاری فیلم: