Le samouraï

سامورایی(1967)

کارگردان : ژان پیر ملویل

جف کاستلو(آلن دلون) یک آدمکش حرفه ای،پس از قتل شخصی به نام مارتی توسط پلیس دستگیر می شود..

سامورایی از فیلم های محبوب منتقدین و به نوعی شاخص ترین اثر ملویل و آلن دلون است.فیلم را از دو زاویه مختلف می توان دید،اول اینکه فیلم را از منظر فیلم های پلیسی-جنایی یا گانگستری و با ریزبینی و دقت در جزئیات داستان نگاه کرد و دوم اینکه جزئیات داستانی فیلم را رها کرد و در فضای تنهایی یک قهرمان به آخر خط رسیده در فیلم غرق شد.

با نگاه اول که فیلم را می بینیم اشکالاتی در آن قابل مشاهده است.شیوه دستگیر شدن جف را به خاطر بیاورید؛جف پس از قتل پیش دوستانش برای بازی میرود،به بازرس پلیس خبر می رسد که قتلی اتفاق افتاده و قاتل مردی قدبلند با یک بارانی سفید و کلاه است،بازرس به بیست تیم پلیس دستور می دهد فوراً هر کدام بیست نفر را با این مشخصات دستگیر کنند(به گفته خودش چهارصد نفر در یک شهر ده میلیونی) و جف کاستلو هم یکی از آن افراد است که بدون هیچ سرنخی و به صورت اتفاقی به اداره پلیس برده می شود.چرا کاستلو پس از قتل و هنگامی که ماشین دزدی را رها کرد به منزل خود نرفت؟چرا آن بارانی و کلاه تابلو را که هنگام خروج از محل قتل همه شاهدین دیده بودند دور نینداخت؟ در ادامه باز هم اگر کمی بیشتر سختگیرانه نگاه کنیم از این دست سوالات بدون جواب می توان پیدا کرد.

اما در نگاه دوم مرد تنهایی را می بینیم که حتی کمترین علاقه ای به صحبت کردن با دختر زیبای نجات دهنده اش را ندارد،از خیابانهای سرد و باران خورده پاریس در حالی که یقه بارانی اش را بالا زده می گذرد و تنها مونس و همدمش پرنده کوچکی است که انگار خود او نیز مانند پرنده در قفس گرفتار شده است؛قفسی که جف برای رهایی از آن با اسلحه خالی(در حالی که می داند افراد پلیس نیز در تعقیبش هستند)به سراغ دختر پیانیست می رود..


- هنگامی که آلن دلون متوجه شد نام فیلمنامه ای که ملویل برایش آورده سامورایی است ملویل را به خانه اش برد و شمشیر سامورایی که بر روی دیوار اتاق خوابش نصب بود رو به ملویل نشان داد.

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB