Solaris

سولاریس(1972)

کارگردان: آندری تارکوفسکی

ماموریت در سولاریس به مشکل برخورده است،کریس کلوین برای جایگزینی یکی از دانشمندان به ایستگاه فضایی اعزام می شود ولی اوضاع در آنجا اصلاً عادی نیست..

چند سال پیش نسخه دیگری از این فیلم را به کارگردانی استیون سودربرگ(2002) دیدم و از همان موقع کنجکاو شدم که نسخه تارکوفسکی به چه شکلی می تواند باشد( البته هر دو فیلم اقتباسی از رمان "آقای استانیسلاو لم" هستند) به هر حال دو تفاوت اصلی بین این دو فیلم وجود دارد یکی مدت زمان این دو فیلم است که نسخه تارکوفسکی یک ساعت(و کمی بیشتر)طولانیتر از نسخه سودربرگ است و به نظر من(که اکثراً مخالف زمان طولانی فیلمها هستم) فیلم تارکوفسکی می توانست خیلی کوتاهتر از 165 دقیقه باشد.تفاوت دوم میل شدید فیلم سودربرگ به ملودرام و بخشیدن بار عاطفی به فیلم است به طوری که شاهد فلاش بک های زیادی به روابط گذشته کریس و همسرش هستیم.البته این دو تفاوت مشخصاً روایی و مضمونی بودند و گرنه  در فرم این دو فیلم تفاوت بسیار است.

فیلم شباهت مضمونی هم با استاکر تارکوفسکی دارد،محوریت اصلی هر دو فیلم بر مکانی جادویی و معجزه گر است،یکی آرزوهای پنهان روح و روان ناخودآگاه را برآورده می کند و دیگری به شخصیتی مهم در ذهن انسان، عینیت فیزیکی می بخشد و در این میان به قول دکتر اسنات، شانس با کریس یار است که شخصیتی که از ذهن او به سفینه آمده حداقل قبلاً وجود داشته..!! یکی از نکات جالب فیلم همینجاست،ما هیچ وقت به جز در چند صحنه بسیار گذرا نمی بینیم کسانی که زاییده ذهن دکتر اسنات و سارتوریوس یا گیباریان(که خودکشی کرده)هستند دقیقاً چه کسانی هستند و این باعث می شود تخیل مخاطب در این باره(که با ترسی غریب همراه است) مرزی نشناسد.

یکی از درخشان ترین صحنه های  فیلم پایان بندی آن است با موسیقی عجیب و تاثیر گذاری که ناگهان شوک عجیبی از آن منظره پایانی به مخاطب وارد می شود.این یکی از بهترین پایان های تمام تصویری بود که در سینما دیدم.

در پایان اگر بخواهم این فیلم تارکوفسکی را با همان استاکر مقایسه کنم  باید بگم فیلم استاکر چه در بیان مضامین فلسفی و چه در ساخت و زبان سینمایی موفقتر از سولاریس بوده(خود استارکوفسکی گفته در بین فیلمهایش سولاریس کمترین محبوبیت را برایش دارد)

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB