Winter Light

نور زمستانی(1963)

نویسنده و کارگردان: اینگمار برگمن

محصول سوئد ، 81 دقیقه

توماس کشیش میانسالیست که در یک روز سرد زمستانی سرما خورده است.اما درد و رنج او فقط به سرما خوردگی ختم نمی شود..

مذهب- مسیحیت- ایمان- کفر- خدا ، اینها همه از موضوعات مورد علاقه اینگمار برگمن هستند.( خود برگمن فرزند یک کشیش بوده) این بار برگمن کشیشی را به تصویر می کشد که همچون عیسی در لحظات به صلیب کشیده شدنش دچار درد و رنج است.اما نه فقط ناخوشی جسمانی،بلکه درد او از تردید به باورهای گذشته اش است.(در فیلم هم مستخدم کلیسا را می بینیم  که می گوید درد و رنج و حضرت عیسی که از آن نهمیشه یاد می شود فقط جسمانی نیست بلکه روحانیست و در ساعاتی قبل از مرگ،حضرت عیسی به همه چیز شک می کند و می گوید خدا چرا مرا تنها گذاشتی..)

در اینجا هم کشیش از سکوت خدا رنج می برد،او به عنوان یک کشیش نمی تواند کوچکترین کمکی به مرد ناامیدی کند که به اصرار خود او دوباره به کلیسا آمده و در نهایت پریشانی فقط از تردید و ضعف های خود برای مرد حرف می زند و ساعاتی بعد هم مرد ناامید خودکشی می کند.

فیلم سوالاتی را مطرح می کند و برخلاف فیلم های به اصطلاح معناگرا و معنوی ُجواب مشخص و واضحی به آنها نمی دهد.مرد ناامید از ترسی برای کشیش صحبت می کند که شاید در نگاه ما خنده دار باشد. او با وجود این ترس هدفی برای زندگی کردن ندارد(با وجود داشتن 3 بچه و آبستن بودن همسرش) در مقابل کشیش هم جوابی برای او ندارد.

فیلم با مراسم مذهبی داخل کلیسا شروع می شود و با مراسم مذهبی دیگری هم در آنجا به پایان می پذیرد.آیا ایمان کشیش در این فاصله تغییری کرده؟ یا شاید هم در این فاصله زنی که عاشق کشیش است دچار تغییرات شده باشد؟ شاید هم هیچکدام اما فیلم ما را به بررسی دوباره ترس ها و باورهایمان دعوت می کند.

نورپردازی فیلم در صحنه هایی که اوج تردید و سستی ایمان کشیش را مشاهده می کنیم بی نظیر است مخصوصاً در صحنه ای که نزدیک پنجره است و نور زمستانی مایلی به داخل می تابد.

فیلم موسیقی متن ندارد اما در صحنه ای که کشیش منتظر بازگشت مرد ناامید است و سکوت بر فیلم حکمفرماست صدای تیک تاک ساعتی که می شنویم بهترین موسیقی ای می توانست باشد که ممکن بود برای این سکانس ساخته شود .

ارزش گذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB