فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

فیلمهایی که می بینیم..

یادداشتهای روزانه درباره فیلمهایی که می بینیم..

State of Play

قاعده بازی(2009)

کارگردان: کوین مک دونالد

کال(راسل کرو) خبرنگار مشهور و خبره ،در پی یافتن نشانی از قاتلین زنی است که معشوقه و همکار نماینده مجلس،استیون کالینز(بن افلک) بوده است..

باز هم فیلمی در ژانر فیلمهای mystery ، در این ژانر شما وارد ماجرایی پیچیده و رمزآلود می شود و معمولاً شخصیت اول باهوش و کاربلد و البته مثبتی وجود دارد که با به خطر انداختن جانش و حتی درگیر شدن با کله گنده ها(مخصوصاً در این جور موارد که یک جنبه ماجرا هم سیاسی است)در پی کشف حقیقت است.

معمولاً شما در این فیلمها چندبار غافلگیر می شوید بویژه وقتی فکر می کنید همه چیز حل شده و می خواهید به همراه قهرمان فیلم نفس راحتی بکشید ناگهان! چیزی در ذهن او جرقه می زند که می فهمد اشتباه کرده و کم مانده بود سرش کلاه برود اما در پایان دست همه را رو می کند و در انتهای فیلم خسته از این بازی های کثیف به گوشه ای می رود.. البته فیلمهایی مانند Ghost Writer  هم در این ژانر هستند که کمتر از این کلیشه ها پیروی می کنند.

به هر حال این ژانر مورد علاقه من نیست، به عنوان مثال در همین فیلم State of Play که فیلم بدی هم نیست و گاهاً خوش ساخت هم نشان می دهد اگر بخواهیم پس از تماشای کامل فیلم بار دیگر در جزئیات فیلمنامه دقیق شویم به اشکالات زیادی بر می خوریم که در تماشای اول به چشم نمی آیند(چون مخاطب از حقیقت بسیاری از مسائل آگاه نبوده) و غیر از این در روند جستجوی قهرمان فیلم هم مطمئناً موارد زیادی وجود دارد که منطق آنها را می توان زیر سوال برد..

ارزشگذاری فیلم:

لینک فیلم در IMDB

نظرات 2 + ارسال نظر
ناجورها دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:36 ق.ظ http://www.najoorha.blogspot.com

سلام رفقا
من این فیلم رو ندیدم اما اومدم در مورد شک نظرم رو بگم
ابتدا بذارید بگم که خیلی خوشحالم که اون فیلم رو دیدید . همونطور هم که اشاره کردید فیلمنامه از نمایشنامه ای به همین نام اقتباس شده و همین باعث قوام هرچه بیشتر شخصیت ها و همچنین کنش و واکنش میان دیالوگها باشه .
از نظر فرم نیز کاش به فیلمبرداری اعجاب آور کار و همچنین طراحی صحنه و مهمتر از اون طراحی فوق العاده ی نور اشاره می کردید که هرچه از اواخر پاییز به زمستان می رویم نور نیز مرده تر و فضا بی جان تر سردتر می شه . ( باور پذیری کوتاهی روزهای زمستان و سردی حکمرانانه اش ) کاش بیشتر در مورد عنصر کاربردی نور در جهت سرمای حاکم بر فضا و بین شخصیتها و تغییر آرام و با طمانینه اش گفته می شد . من جایی نخوندم که اشاره ای بهش بشه. حتی در نقد های خارجی . نماها و قاب بندی ها نیز بسیار هوشمندانه ست ( صحنه مشاجره ی کلامی پدر فلین و مدیر مدرسه ) اما فیلم کاملا محل هنرمندی بازیگرانشه و انصافا همه گی عالی اند .

و اما شک . این شک جانکاه لعنتی که تا انتها گریبان مارا می گیرد و با دیدن تیتراژ انتهایی فیلم دوست نداریم باهاش دست به گریبان بمانیم . آیا این تردید و عدم قطعیت به نوعی حکایت زندگی بی یقین همه ی ماها نیست ؟


ارادتمند دیرینه ی شماها : ناجور

ممنون از نظر مفصلت که به اندازه یک پست کامل بود.
من البته در یک مرتبه و با عجله یه چیزایی جسته گریخته درباره فیلم می نویسم که بعدها حداقل واسه خودم یادگار بمونه که در چنین روزهایی مثلاً فلان فیلم رو دیدم.
نکته جالبی که در حواشی این فیلم خوندم این بوده که کارگردان به هیچکدام از بازیگران غیر از خود پدر فلین نگفته که اون گناهکاره یا نه..
یعنی اونها هم دچار تردید بودن..

الهه سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:22 ب.ظ http://WWW.shahmoradi.blogsky.com

منم این فیلمو خیلی دوست دارم از ملک سلیمان هم خیلی خوشم اومد مخصوصا از صداگذاری و جلوه های ویژه
در ضمن از وبلاگت خوشم امد با اجازه لینکت کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد